Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
Other Matches
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
contacting
تماس
impacts
تماس
impact
تماس
contacted
تماس
contacts
تماس
impinging
تماس
tangent
تماس
tangents
تماس
contingence
تماس
ding
تماس
tangency
تماس
line of contact
خط تماس
contact line
خط تماس
taction
تماس
contact
تماس
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
shock hazard
خطر تماس
contiguity
برخورد تماس
contact angle
زاویه تماس
contact ratio
نسبت تماس
contact pressure
فشار تماس
corps a corps
تماس بدنی
finishes
تماس انتهایی
movement to contact
حرکت به تماس
line to line fault
تماس خطوط
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
interactional points
نقاط تماس
zone of contact
ناحیه تماس
skim
تماس اندک
point contact
تماس نقطهای
point of contact
نقطه تماس
going on
نزدیکی تماس
tuch
تماس دادن با
communicator
شخص در تماس
contact area
منطقه تماس
contact area
سطح تماس
contact surface
سطح تماس
skimmed
تماس اندک
contact patrol
گشتی تماس
contact diameter
قطر تماس
skims
تماس اندک
contact lost
تماس قطع شد
to bring into contact
تماس دادن
to be in rapport
تماس داشتن
to be in contact
تماس داشتن
area contact
سطح تماس
contact party
گروه تماس
angle of contact
زاویه تماس
contact point
قطب تماس
contact flange
فلانژ تماس
finish
تماس انتهایی
flattest
تماس دو لبه اسکیت
osculatory
وابسته به بوسه یا تماس
osculation
تماس اشتراک صفات
flat
تماس دو لبه اسکیت
look in on
<idiom>
تماس حاصل کردن
get in touch with someone
<idiom>
باکسی تماس گرفتن
to keep in touch with any one
باکسی تماس داشتن
contact fire
انفجار در اثر تماس
contact backlash
دنده کور تماس
contact print
چاپ به طریقه تماس
telebrief
تماس مستقیم تلفنی
contact report
گزارش اخذ تماس
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
touch panel
صفحه حساس به تماس
contact behavior
رفتار تماس جویانه
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
synapse
محل تماس دوعصب
tuch
سر زدن تماس داشتن
galvanism
تماس برق بابدن
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
contacting
تماس یافتن تماسی
phones
پاسخ به تماس در تلفن
phoned
پاسخ به تماس در تلفن
grazing point
نقطه تماس با مانع
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
phoning
پاسخ به تماس در تلفن
contact
تماس یافتن تماسی
contacted
تماس یافتن تماسی
break off
قطع تماس با دشمن
phone
پاسخ به تماس در تلفن
contacts
تماس یافتن تماسی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
contacts
محل اتصال تماس گرفتن
contact
محل اتصال تماس گرفتن
faded
تماس باهدف از بین رفت
contacting
محل اتصال تماس گرفتن
osculate
تماس نزدیک حاصل کردن
engagements
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacted
محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
caller
شخصی که تقاضای تماس دارد
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
engagement
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
ground
تماس دادن توپ با زمین
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
touch
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
contacted
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
physical
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
brushes
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
touches
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshes
صدای تماس جسم سریع با هوا
ground stroke
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
brush
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
whoosh
صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshed
صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshing
صدای تماس جسم سریع با هوا
contacting
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
You can call me at ...
[phone no.]
<idiom>
شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
contacts
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
lose track of
<idiom>
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full toss
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
contacted
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
split the uprights
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
first down
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
If there is a reason for complaint, please contact ...
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contacting
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punt
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprint
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
punted
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprints
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punts
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
split lean
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
stalder circle
چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
memiscus
زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
negotiation
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
hang up
<idiom>
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
opposition
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
interrogator responder
دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
bounce
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
maximum junction to case thermal impedan
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
bounces
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
ground zero
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
googly
توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
answering
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
inertia welding
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
answered
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
sclaff
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
try
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com