English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
sympathetic detonation انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
Other Matches
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
explosive ordnance مواد منفجره
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
fusions ترکیب مواد منفجره
fusion ترکیب مواد منفجره
high explosive مواد منفجره قوی
capsule لوله حاوی مواد منفجره
capsules لوله حاوی مواد منفجره
fused فتیله مواد منفجره فیوز
fuse فتیله مواد منفجره فیوز
Find demolition charges to قوطی مواد منفجره همه منظوره
destruction area منطقه اثر تخریبی مواد منفجره
magazine area محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
all purpose canister قوطی مواد منفجره همه منظوره
warheads قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
warhead قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
charged demolition مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
explosives مواد قابل انفجار
exudation مواد پخش شونده در یک انفجار
torpex نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
looks زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
look زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
fireworker متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
grader ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
explosive ماده منفجره منفجره
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
blast line مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train مدار انفجار مسیر انفجار
burning train مسیر انفجار سیکل انفجار
chemical horn مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
By a happy coincidence. دراثر حسن تصادف
windbound متوقف دراثر باد
to fog off دراثر رطوبت پوسیدن
to d. in one's bed دراثر پیری یا بیماری مردن
companionate بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
electrocution کشتن یا مرگ دراثر برق
ether extract ماده الی محلول دراثر
explosive ordnance مهمات منفجره
explosive scale مدار منفجره
demolition block خرج منفجره
high explosive ماده منفجره
demolitions ماده منفجره
demolition ماده منفجره
explosive d. ماده منفجره دی
explosive charge خرج منفجره
charge خرج منفجره
trinitrotoluen ماده منفجره تی ان تی
charges خرج منفجره
volcanic انفجاری
eruptive انفجاری
eruptional انفجاری
frost hoil ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
primers ماده منفجره مقدم
primer ماده منفجره مقدم
high explosive ماده منفجره شدید
bursting charge دستگاه با ماده منفجره
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
charge دستگاه با ماده منفجره
binary explosive ماده منفجره مرکب
forging burst اهنگری انفجاری
blow out fuse فیوز انفجاری
blasting gelatin ژلاتین انفجاری
detonating fuse فیوز انفجاری
fireballs گلوله انفجاری
bursting charge بار انفجاری
destructor چاشنی انفجاری
ignitor فتیله انفجاری
booby trap تله انفجاری
booby-trap تله انفجاری
burst force نیروی انفجاری
explosive bolt سه راهی انفجاری
explosive bolt پیچ انفجاری
explosive power توان انفجاری
explosive rivet پرچ انفجاری
explosive train فتیله انفجاری
explosive welding جوشکاری انفجاری
booby-traps تله انفجاری
booby-trapping تله انفجاری
brisance ضربه انفجاری
booby-trapped تله انفجاری
shrapnel گلوله انفجاری
fireball گلوله انفجاری
blasting fuse اتشباری انفجاری
primacord فتیله انفجاری
bloomed رشد انفجاری
bloom رشد انفجاری
blasting fuze ماسوره انفجاری
shrapnel shell گلوله انفجاری
demolition belt کمربند انفجاری
detonating cord فتیله انفجاری
blooms رشد انفجاری
photoglyph صفخهای که دراثر روشنایی حکاکی شده باشد
suntan قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
cacogenesis فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
suntans قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
sea fire شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
lunitidal وابسته بحرکت جزر ومد دراثر ماه
strain hardening سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
psychomotor ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
low explosive ماده منفجره کندسوختار خفیف
ammonal نوعی ماده منفجره شدید
melinite ماده منفجره ملی نیت
trinitrotoluol ماده منفجره تری نیتروتولوئول
booby-traps تله انفجاری کردن
plaster charge خرج انفجاری افشان
booby-trapping تله انفجاری کردن
explosive forming شکل دادن انفجاری
booby trap تله انفجاری کردن
mining effect اثر انفجاری مین
booby-trapped تله انفجاری کردن
combination circuit مدار انفجاری مرکب
booby-trap تله انفجاری کردن
sbend distortion لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
moraine سنگ وخاکی که دراثر توده یخ غلتان جابجاوانباشته شود
windage کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
catalysts عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
catalyst عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
explosive قابل احتراق ماده محترقه یا منفجره
tetrytol ماده منفجره تتریتول مخلوطی از تتریل و تی ان تی
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
trap mine مین تله انفجاری شده
boobytrapped mine مین تله انفجاری شده
destructor منفجر کننده عامل انفجاری
actuate به کارانداختن سیستم انفجاری مین
downwash زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
three nitro toloen ماده منفجره تی ان تی یا تری نیتروتولوئن باروت بی دود
render safe بی اثرکردن مین یا وسایل انفجاری یا بمب
weapon alpha نوعی خرج انفجاری عمقی موشکی
chugging صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
egg بمب انفجاری قوی که بوسیله هواپیماپرتاب میشود
chugs صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chug صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugged صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
hunting حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
lyddite ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
monroe effect اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
cellulose nitrate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
hydrofoil سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
hydrofoils سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
sagging تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
concentration cell corrosion نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
mercantilists مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
bump ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
explosion انفجار
blow-ups انفجار
displosion انفجار
burst انفجار
eruption انفجار
pop انفجار
popped انفجار
pops انفجار
blastment انفجار
plosion انفجار
explosions انفجار
blow out انفجار
blow-up انفجار
bursts انفجار
blasts انفجار
blast انفجار
blow up انفجار
brisance انفجار
detonation انفجار
detonations انفجار
blasting انفجار
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
yields بازده انفجار
yielded بازده انفجار
lead in مداررابط انفجار
swooper انفجار دار
inexplosive غیرقابل انفجار
explosimeter انفجار سنج
ignitor وسیله انفجار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com