Dictiornary-Farsi | انفجار جمعیت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
population explosion	انفجار جمعیت


Other Matches

malthusian theory of population	فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
contact burst preclusion	ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
burning train	مسیر انفجار سیکل انفجار
blast line	مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train	مدار انفجار مسیر انفجار
chemical horn	مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
early time	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
crater analysis	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
demos	جمعیت
thinly populated	کم جمعیت
armies	جمعیت
army	جمعیت
mobs	جمعیت
mobbing	جمعیت
mobbed	جمعیت
mob	جمعیت
gaggles	جمعیت
gaggle	جمعیت
over peopled	پر جمعیت
thickly peopled	پر جمعیت
many peopled	پر جمعیت
bodle	جمعیت
herds	جمعیت
herding	جمعیت
heaping	جمعیت
heap	جمعیت
society	جمعیت
societies	جمعیت
desolate	بی جمعیت
cortege	جمعیت
corteges	جمعیت
gang	جمعیت
heaps	جمعیت
populace	جمعیت
herded	جمعیت
throng	جمعیت
population [pop.]	جمعیت
herd	جمعیت
thronged	جمعیت
thronging	جمعیت
throngs	جمعیت
gangs	جمعیت
thins	کم جمعیت
population	جمعیت
rabble	جمعیت
thickly populated	پر جمعیت
densely populated	پر جمعیت
crowds	جمعیت
crowd	جمعیت
thinners	کم جمعیت
company	جمعیت
thinnest	کم جمعیت
full of life	پر جمعیت
gregariously	با جمعیت
thin	کم جمعیت
thinned	کم جمعیت
companies	جمعیت
press	جمعیت
populations	جمعیت
presses	جمعیت
settled	جمعیت دار
multitude	جمعیت کثیر
demographic transition	گذار جمعیت
underpopulation	کمبود جمعیت
working population	جمعیت شاغل
the crowd scattereal	جمعیت متفرق شد
multitudes	جمعیت کثیر
population inversion	وارونگی جمعیت
social	جمعیت دوست
rucks	جمعیت وازدحام
urban population	جمعیت شهری
demography	جمعیت شناسی
young population	جمعیت جوان
the total population	همه جمعیت
population distribution	توزیع جمعیت
stationary population	جمعیت ثابت
sparse population	جمعیت کم یا پراکنده
people	تن [جمعیت شهری]
demotic distribution	توزیع جمعیت
population structure	ترکیب جمعیت
population structure	ساخت جمعیت
ruck	جمعیت وازدحام
demographer	جمعیت شناس
bikes	انبوه جمعیت
demography	جمعیت نگاری
habitancy	جمعیت سکنه
overpopulation	اضافه جمعیت
depopulation	تخلیه جمعیت
aging population	جمعیت سالمند
population density	تراکم جمعیت
optimum population	حد مطلوب جمعیت
knight errantry	جمعیت سلحشوران
populated	جمعیت دار
to the cheers of [the crowd]	با تشویق [جمعیت]
habitance	جمعیت سکنه
depopulating	کم جمعیت کردن
depopulates	کم جمعیت کردن
depopulated	کم جمعیت کردن
depopulate	کم جمعیت کردن
peopling	جمعیت قوم
peoples	جمعیت قوم
peopled	جمعیت قوم
population growth	رشد جمعیت
bike	انبوه جمعیت
people	جمعیت قوم
demography	مطالعه مهاجرت جمعیت
gregariously	از روی جمعیت دوستی
population planning	برنامه ریزی جمعیت
demography	علم جمعیت شناسی
gregarious	جمعیت دوست گروه جو
templar	عضو جمعیت فراماسون
flocking	جمعیت دسته پرندگان
birth rate	ضریب افزایش جمعیت
birth rates	ضریب افزایش جمعیت
populating	دارای جمعیت کردن
populates	دارای جمعیت کردن
populate	دارای جمعیت کردن
A big crowd gathered.	جمعیت انبوهی جمع شد
zero population growth	رشد جمعیت صفر
party	دسته متشکل جمعیت
flocks	جمعیت دسته پرندگان
flocked	جمعیت دسته پرندگان
flock	جمعیت دسته پرندگان
gangs	جمعیت تشکیل دادن
gang	جمعیت تشکیل دادن
The police held the crowd back.	پلیس جمعیت را عقب زد
blow-ups	انفجار
plosion	انفجار
blow-up	انفجار
eruption	انفجار
blow up	انفجار
burst	انفجار
bursts	انفجار
pop	انفجار
popped	انفجار
pops	انفجار
brisance	انفجار
blow out	انفجار
blastment	انفجار
displosion	انفجار
detonation	انفجار
explosions	انفجار
explosion	انفجار
detonations	انفجار
blasting	انفجار
blast	انفجار
blasts	انفجار
groups	جمعیت گروه بندی کردن
slums	محلات پر جمعیت وپست شهر
the t. population	کلیه جمعیت همه مردم
slum	محلات پر جمعیت وپست شهر
The crowd was pressing against the gate .	جمعیت به درورودی فشار می دادند
She lost her husband in the crowd .	شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
group	جمعیت گروه بندی کردن
the total population	تمامی نفوس کلیه جمعیت
doubling time of population	زمان دو برابر شدن جمعیت
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house .	دم در سینما جمعیت موج می زند
ku kluxer	عضو جمعیت کوکلس کلان
time of disintegration	زمان انفجار
explosive force	قدرت انفجار
explosimeter	انفجار سنج
explosive force	نیروی انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
detonation cord	سیم انفجار
explosion hazard	خطر انفجار
explosion proof	پوشش ضد انفجار
explosion proof	ازمایش- انفجار
explosiveness	قابلیت انفجار
gust	انفجار فوت
lead in	مداررابط انفجار
the force of the explosion	شدت انفجار
information explosion	انفجار اطلاعات
implosion	انفجار از داخل
impact action	اثر انفجار
ignitor	وسیله انفجار
inexplosive	غیرقابل انفجار
high order detonation	انفجار شدید
swooper	انفجار دار
sympathetic detonation	انفجار القایی
fire time	زمان انفجار
detonation	انفجار ضربهای
crackled	صدای انفجار پی در پی
POWs	صدای انفجار
atom samshing	انفجار اتمی
crackle	صدای انفجار پی در پی
big bang	انفجار بزرگ
craters	قیف انفجار
blast effect	اثر انفجار
detonation	انفجار ناگهانی
blasting machine	دستگاه انفجار
crater	قیف انفجار
blow out	سوختن انفجار
burst wave	موج انفجار
blast wave	موج انفجار
misfires	گیر در انفجار
crackles	صدای انفجار پی در پی
blast	صدای انفجار
aerial burst	انفجار هوایی
detonations	انفجار ناگهانی
detonations	انفجار ضربهای