Dictiornary-Farsi | انفجار منفجر شدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (10 milliseconds)

English	Persian
burst	انفجار منفجر شدن
bursts	انفجار منفجر شدن


Search result with all words

burst	منفجر کردن انفجار
bursts	منفجر کردن انفجار
command detonated	منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
Other Matches

puffs	منفجر کردن منفجر شدن
detonates	منفجر شدن یا منفجر کردن
detonated	منفجر شدن یا منفجر کردن
puffing	منفجر کردن منفجر شدن
puff	منفجر کردن منفجر شدن
detonate	منفجر شدن یا منفجر کردن
contact burst preclusion	ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
exploding	منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploded	منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explode	منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodes	منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodent	منفجر شونده منفجر
blast line	مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train	مدار انفجار مسیر انفجار
burning train	مسیر انفجار سیکل انفجار
chemical horn	مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
early time	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
eruptional	منفجر شونده
burster	منفجر کننده
blow-up	منفجر کردن
demolished	منفجر کردن
blow-ups	منفجر کردن
demolishing	منفجر کردن
destruct	منفجر کردن
demolish	منفجر کردن
demolishes	منفجر کردن
blow up	منفجر کردن
detonations	منفجر کردن
fulminated	منفجر شدن
fulminate	منفجر شدن
explosive	منفجر شونده
buster	منفجر یاخوردکننده
detonators	منفجر کننده
bursts	منفجر شدن
detonator	منفجر کننده
burst	منفجر شدن
detonation	منفجر کردن
fulminates	منفجر شدن
blaster	منفجر کننده
unexploded	منفجر نشده
set off	منفجر کردن
go off <idiom>	منفجر شدن
set off	منفجر شدن
crater analysis	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
detonate	منفجر شدن ترکانیدن
exploded	منفجر شدن ترکیدن
blasting fuze	ماسوره منفجر کننده
detonated	منفجر شدن ترکانیدن
detonates	منفجر شدن ترکانیدن
blow out	پنچری منفجر شدن
explode	منفجر شدن ترکیدن
blasting machine	وسیله منفجر کننده
explodes	منفجر شدن ترکیدن
burster course	مسیر منفجر کننده
primacord net	شبکه منفجر کننده
exploding	منفجر شدن ترکیدن
erumpent	منفجر شونده شکوفنده
detonation cord	فتیله منفجر کننده
detonating charge	خرج منفجر کننده
implode	از داخل منفجر شدن
detonating agent	عامل منفجر کننده
bursting layer	لایههای منفجر کننده
burster tube	لوله منفجر کننده
dynamited	با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamites	با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamite	با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
boosters	لایی استری منفجر کننده
booster	لایی استری منفجر کننده
explosions	ترکش منفجر کردن ترکیدن
backfires	منفجر شدن قبل از موقع
explosion	ترکش منفجر کردن ترکیدن
backfiring	منفجر شدن قبل از موقع
backfire	منفجر شدن قبل از موقع
backfired	منفجر شدن قبل از موقع
dynamiting	با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
destructor	منفجر کننده عامل انفجاری
dunnite	نوعی ماده منفجر حساس
detonating	محترق شونده منفجر سازنده
kills	تلفات منفجر کردن از بین بردن
kill	تلفات منفجر کردن از بین بردن
methylamine	گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
active mine	مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
shuttered fuze	ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
explosion	انفجار
explosions	انفجار
displosion	انفجار
blow out	انفجار
brisance	انفجار
plosion	انفجار
blastment	انفجار
burst	انفجار
blow-up	انفجار
pop	انفجار
blasts	انفجار
blast	انفجار
pops	انفجار
blow-ups	انفجار
popped	انفجار
bursts	انفجار
detonation	انفجار
eruption	انفجار
blasting	انفجار
detonations	انفجار
blow up	انفجار
detonation cord	سیم انفجار
time of disintegration	زمان انفجار
detonation charge	خرج انفجار
crackled	صدای انفجار پی در پی
detonating slab	مسیر انفجار
detonatable	قابل انفجار
bursting set	محل انفجار
detonable	قابل انفجار
combustiblity	قابلیت انفجار
combustion chamber	اطاق انفجار
destruct system	سیستم انفجار
crater	قیف انفجار
crepitation	انفجار مکرر
craters	قیف انفجار
dead center ignition	نقطه انفجار
detonative	اماده انفجار
yield	بازده انفجار
crackle	صدای انفجار پی در پی
countermining	انفجار ضد مین
sympathetic detonation	انفجار القایی
fire time	زمان انفجار
yielded	بازده انفجار
high order detonation	انفجار شدید
ignitor	وسیله انفجار
impact action	اثر انفجار
implosion	انفجار از داخل
yields	بازده انفجار
inexplosive	غیرقابل انفجار
information explosion	انفجار اطلاعات
lead in	مداررابط انفجار
swooper	انفجار دار
explosiveness	قابلیت انفجار
misfires	گیر در انفجار
misfired	گیر در انفجار
misfire	گیر در انفجار
explosive force	قدرت انفجار
explosimeter	انفجار سنج
explosion hazard	خطر انفجار
explosion proof	پوشش ضد انفجار
explosion proof	ازمایش- انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
explosive force	نیروی انفجار
population explosion	انفجار جمعیت
the force of the explosion	شدت انفجار
aerial burst	انفجار هوایی
outbursts	انفجار غضب
atom samshing	انفجار اتمی
big bang	انفجار بزرگ
POW	صدای انفجار
busting	انفجار ترکیدگی
blasts	ضربه انفجار
blasts	صدای انفجار
sonic booms	انفجار صوتی
sonic boom	انفجار صوتی
detonations	انفجار ضربهای
explosive	قابل انفجار
blast effect	اثر انفجار
POWs	صدای انفجار
blow out	سوختن انفجار
busts	انفجار ترکیدگی
busted	انفجار ترکیدگی
bust	انفجار ترکیدگی
outburst	انفجار غضب
burst wave	موج انفجار
gust	انفجار فوت
gusts	انفجار فوت
crackles	صدای انفجار پی در پی
blast	صدای انفجار
detonations	انفجار ناگهانی
blast wave	موج انفجار
detonation	انفجار ضربهای
detonation	انفجار ناگهانی
blast	ضربه انفجار
blasting machine	دستگاه انفجار
explosives	مواد قابل انفجار
subsidiary	عمق دهنده به انفجار
service mine	مین قابل انفجار
low order	انفجار کند یا ناقص
flex x	خرج انفجار کتابی
late time	زمان سکته انفجار
subsidiaries	عمق دهنده به انفجار
armed ammunition	مهمات اماده انفجار
flex x	خرج انفجار ورقهای
poised mine	مین اماده انفجار
tnt equivalent	معادل با قدرت انفجار تی ان تی
powder kegs	چیز قابل انفجار
detonating	ترکاننده وابسته به انفجار
blast effect	اثر موج انفجار
contact fire	انفجار در اثر تماس
high order detonation	انفجار انی وکامل
impacts	اثر ترکش انفجار
blastment	تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
crepitate	انفجار پی درپی کردن
atomic time	زمان انفجار اتمی
powder keg	چیز قابل انفجار
atom samsher	دستگاه انفجار اتمی