Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
fire in the hole
انفجار نزدیک است به جان پناه
Other Matches
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
harbors
پناه دادن پناه بردن
harboured
پناه دادن پناه بردن
refuge
پناه دادن پناه بردن
refuges
پناه دادن پناه بردن
harbours
پناه دادن پناه بردن
harbour
پناه دادن پناه بردن
harboring
پناه دادن پناه بردن
harbouring
پناه دادن پناه بردن
harbored
پناه دادن پناه بردن
take reffuge
پناه اوردن پناه بردن
blast line
مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train
مدار انفجار مسیر انفجار
burning train
مسیر انفجار سیکل انفجار
chemical horn
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
coverture
پناه
fenceless
بی پناه
safeguard
پناه
erfuge
پناه
blinds
پناه
grith
پناه
sconce
پناه
shelterless
بی پناه
defenceless
بی پناه
refuge
پناه
refuges
پناه
blind
پناه
exposed
بی پناه
blinded
پناه
safeguarded
پناه
safeguarding
پناه
opened
بی پناه
guard
پناه
guarding
پناه
guards
پناه
unsheltered
<adj.>
بی پناه
open
بی پناه
harbourage
پناه
harbourless
بی پناه
bulwark
پناه
bulwarks
پناه
guardless
بی پناه
defenseless
بی پناه
safeguards
پناه
opens
بی پناه
shelter
پناه دادن
traversed
جان پناه
mantelet
جان پناه
sheltered
پناه دادن
traverses
جان پناه
traversing
جان پناه
defilade
جان پناه
fire in the hole
به جان پناه
exposing
بی پناه گذاشتن
expose
بی پناه گذاشتن
quarter
پناه بردن به
sheltered
جان پناه
exposes
بی پناه گذاشتن
ambushed
پناه گاه
ambushes
پناه گاه
ambushing
پناه گاه
shelter
جان پناه
ambush
پناه گاه
harbor
پناه دادن
hand rail
جان پناه
shelterer
پناه دهنده
guard rail
جان پناه
gorget
گلو پناه
awnings
پناه پناهگاه
bunker
جان پناه
awning
پناه پناهگاه
trench
جان پناه
trenches
جان پناه
lee side
سمت پناه
cestus
مشت پناه
turrets
جان پناه
traverse
جان پناه
harbor
پناه بردن
turret
جان پناه
harbouring
پناه دادن
dismounted defilade
جان پناه
bunkers
جان پناه
harbors
پناه دادن
erfuge
پناه گاه
harbour
پناه بردن
embower
پناه دادن
ear tab
گوش پناه
ear cap
گوش پناه
harbour
پناه دادن
harbors
پناه بردن
harboring
پناه بردن
parapets
جان پناه
Good grief!
پناه برخدا !
harbours
پناه بردن
harbours
پناه دادن
harbouring
پناه بردن
parapet
جان پناه
harboured
پناه بردن
harboured
پناه دادن
harboring
پناه دادن
Good gracious ! Good heaven ! My god !
پناه برخدا
to seek refuge
پناه جستن
sheltering
جان پناه
sheltering
پناه دادن
to seek shelter
پناه جستن
shelters
پناه دادن
shelters
جان پناه
harbored
پناه بردن
harbored
پناه دادن
detonation
انفجار
detonations
انفجار
blow out
انفجار
explosions
انفجار
plosion
انفجار
blasts
انفجار
blasting
انفجار
blast
انفجار
burst
انفجار
bursts
انفجار
displosion
انفجار
pop
انفجار
popped
انفجار
pops
انفجار
blastment
انفجار
brisance
انفجار
eruption
انفجار
blow-ups
انفجار
blow-up
انفجار
blow up
انفجار
explosion
انفجار
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
sheltering
پناهگاه پناه بردن
shelters
پناه گرفتن سرپناه
stockades
جان پناه چوبی
bombproof
پناه دهنده ازاثربمب
fence
خاکریز پناه دادن
fences
خاکریز پناه دادن
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
lodges
به لانه پناه بردن
lodged
به لانه پناه بردن
lodge
به لانه پناه بردن
take cover
جان پناه گرفتن
stockade
جان پناه چوبی
lee helm
سکان سمت پناه
lee shore
سمت پناه دارکشتی
To seek refuge ( shelter).
پناه آوردن ( بردن )
ante-mural
[e]
جان پناه دفاعی
shelters
پناهگاه پناه بردن
ensconces
پوشاندن پناه دادن
to hunker down in a place
در جایی پناه بردن
sheltered
پناه گرفتن سرپناه
protective cover
جان پناه دفاعی
lair
بلانه پناه بردن
ensconcing
پوشاندن پناه دادن
lairs
بلانه پناه بردن
shelter
پناهگاه پناه بردن
sheltered
پناهگاه پناه بردن
benching
جان پناه خاکی
house of refuge
پناه گاه بی نوایان
ensconced
پوشاندن پناه دادن
pis aller
اخرین پناه چاره
To shelter someone .
به کسی پناه دادن
tree
بدرخت پناه بردن
sheltering
پناه گرفتن سرپناه
they took refuge in a cave
بغاری پناه بردند
lee
سمت پناه دار
approach parapets
جان پناه دیوار
ensconce
پوشاندن پناه دادن
shelter
پناه گرفتن سرپناه
sonic boom
انفجار صوتی
blasting machine
دستگاه انفجار
blasts
ضربه انفجار
blasts
صدای انفجار
blast
ضربه انفجار
blow out
سوختن انفجار
atom samshing
انفجار اتمی
inexplosive
غیرقابل انفجار
detonative
اماده انفجار
destruct system
سیستم انفجار
implosion
انفجار از داخل
impact action
اثر انفجار
high order detonation
انفجار شدید
blast
صدای انفجار
detonatable
قابل انفجار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com