Dictiornary-Farsi | انقال عبور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
transduction	انقال عبور


Other Matches

translation	انقال
conveyancing	انقال
translations	انقال
trannlatability	قابلیت انقال
tranillumination	انقال نور از خلال عضوی بعضو دیگری
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
road haulage	حق عبور
right of passage	حق عبور
cross-Channel	عبور
transmission	عبور
passage of lines	عبور از خط
crossing	عبور
transmissions	عبور
transmittancy	عبور
tolling	حق عبور
toll	حق عبور
right of way	حق عبور
rights of way	حق عبور
tolls	حق عبور
transmittal	عبور
transit	عبور
transmittance	عبور
passages	حق عبور
passages	عبور
alpha canis majoris	عبور
fording	عبور از اب
passage	حق عبور
passage	عبور
ford	محل عبور
passable	قابل عبور
band pass	نوار عبور
forded	محل عبور
fords	محل عبور
deep fording	عبور از اب عمیق
communication	عبور اطلاعات
trafficability	قابلیت عبور
conge	اجازه عبور
tolls	عوارض عبور
transit	راه عبور
transit	عبور کردن
counter sign	اسم عبور
crossing area	منطقه عبور
passageway	محل عبور
passageways	محل عبور
crossing the line	عبور از استوا
crossing the line	عبور از خط استوا
traject	عبور گذرگاه
current passage	عبور جریان
thoroughfare	راه عبور
electron transition	عبور الکترون
thoroughfares	راه عبور
penstock	مجرای عبور اب
passavani	سند عبور
traversing	عبور کردن
overfly	عبور کردن
laissez passer	پروانه عبور
fare	هزینه عبور
fared	هزینه عبور
fares	هزینه عبور
faring	هزینه عبور
fleet	عبور سریع
fleets	عبور سریع
traverses	عبور کردن
light passing	عبور نور
traversed	عبور کردن
traverse	عبور کردن
crossest	عبور کردن
highway user tax	مالیات حق عبور
through traffic	عبور یکسره
tessera	کلمه عبور
fordability	قابلیت عبور
cruise	عبور کردن
cruised	عبور کردن
cruises	عبور کردن
cruising	عبور کردن
shallow fording	عبور از اب کم عمق
fordable	قابل عبور
fordless	غیرقابل عبور
practicableness	قابلیت عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
cross	عبور کردن
crosser	عبور کردن
crosses	عبور کردن
oil passage	عبور روغن
passage	اجازه عبور
traffics	عبور و مرور
safe conduct	رخصت عبور
transmission factor	ضریب عبور
safe conducts	رخصت عبور
safe-conducts	رخصت عبور
traversable	قابل عبور
transoceanic	عبور از اقیانوس
transmittance	مقدار عبور
password	اسم عبور
passwords	اسم عبور
trafficking	عبور و مرور
passage	راه عبور
passage	عبور سفر
passages	اجازه عبور
passages	راه عبور
passages	عبور سفر
wading crossing	عبور از پایاب
traffic	عبور و مرور
trafficked	عبور و مرور
pass	عبور کردن
pass	اجازه عبور
transit time	مدت عبور
passed	گذر عبور
passed	عبور کردن
transit traffic	عبور ترانزیتی
passes	اجازه عبور
passes	کلمه عبور
passes	عبور کردن
transit time	زمان عبور
transit error	خطای عبور
pass	کلمه عبور
transmission grating	شبکه عبور
passed	اجازه عبور
pass	گذر عبور
transit bill	اجازه عبور
passes	گذر عبور
passed	کلمه عبور
tolling	عوارض عبور
transit bill	پروانه عبور
toll	عوارض عبور
traversing	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
light transition loss	تلف عبور نور
traverse	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverses	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
slots	مجرای عبور روغن
slot	مجرای عبور روغن
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
traversed	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
innocent passage	عبور بدون ضرر
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
deep fording	عبور از عمق زیاد اب
transit	کنترل عبور و مرورکشتیها
crossing site	محل عبور اجباری
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
controlled passing	عبور کنترل شده
electron transit time	زمان عبور الکترون
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
transduction	عبور از ماوراء چیزی
slotting	مجرای عبور روغن
transcutaneous	عبور کننده از پوست
gas port	لوله عبور گاز
way	راه عبور گذرگاه
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
cuts	عبور کردن گذاشتن
cut	عبور کردن گذاشتن
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
ferryboat	قایق عبور از رودخانه
overflights	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
traffic density	تراکم عبور و مرور
traffic density	تکاشف عبور و مرور
gas port	محفظه عبور گاز
road time	زمان عبور از جاده
traffic court	دادگاه عبور و مرور
wall entrance	عبور از داخل دیوار
trafficability	قابلیت عبور ومرور
password	اسم شب کلمه عبور
sally port	دروازه عبور از قلعه
traffic control	کنترل عبور و مرور
ship influence	تاثیر عبور کشتی
vapor trail	مسیر عبور بخار
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
traffic sign	علامت عبور و مرور
time distance	زمان عبور ستون
practicably	بطور قابل عبور
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
transilluminate	عبور نور از یک عضو
passwords	اسم شب کلمه عبور
traject	از محلی عبور کردن
impassable	غیر قابل عبور
passtime	زمان عبور ستون
traffic intensity	شدت عبور و مرور
ferryboats	قایق عبور از رودخانه
go	گذشتن عبور کردن
overflight	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
traffic flow	کشش عبور ومرور
traffic density	شدت عبور و مرور
goes	گذشتن عبور کردن
traffic lane	مسیر عبور و مرور
difficult terrain	زمین مشکل برای عبور
PEDESTRIANS	محل عبور عابر پیاده
controlled passing	عبور ومرور کنترل شده
current path	مسیر عبور جریان برق
curfew period	ساعات منع عبور و مرور
traffic cut	تقاطع دو جریان عبور و مرور
throttling shaft	میله نافم عبور روغن
traffic release	ساعت عبور ازاد خودروها