English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
English Persian
extinction of an obligation انقضاء تعهد
termination of an obligation انقضاء تعهد
Other Matches
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty تضمین تعهد تعهد قانونی
cesser انقضاء
lapse انقضاء
lapsing انقضاء
expirations انقضاء
termination انقضاء
expiration انقضاء
lapses انقضاء
terminuse ad quem انقضاء
passages انقضاء
expiry انقضاء
passage انقضاء
expire of option انقضاء خیار
expiration انقضاء مدت
expirations انقضاء مدت
closing date تاریخ انقضاء
expiry of the term انقضاء مدت
expiry date تاریخ انقضاء
date of maturity تاریخ انقضاء
expire of option انقضاء مدت خیار
determinable معلوم کردنی انقضاء پذیر
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
sponsion تعهد
obstriction تعهد
assumpsit تعهد
engagement تعهد
assunption تعهد
bank bond تعهد
oblogation تعهد
warranty تعهد
committment تعهد
undertaking تعهد
obligations تعهد
obligation تعهد
bond تعهد
engagements تعهد
warranties تعهد
guarantee تعهد
liability تعهد
contract تعهد
commitments تعهد
onus تعهد
assume تعهد
assumes تعهد
commitment تعهد
mandate تعهد
mandated تعهد
guaranteed تعهد
mandating تعهد
liabilities تعهد
assurance تعهد
guarantees تعهد
mandates تعهد
assurances تعهد
subscription تعهد پرداخت
take on تعهد کردن
subscriptions تعهد پرداخت
undertakes تعهد کردن
subscribers تعهد کننده
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
nonalignment عدم تعهد
peremptory undertaking تعهد قاطع
preengagement تعهد قبلی
recognizance تعهد نامه
substitution of a different obligation تبدیل تعهد
substitution of an obligation تبدیل تعهد
to take on تعهد کردن
without engagement فاقد تعهد
mature obligation تعهد حال
liability to disease تعهد امادگی
breach of an obligation تخلف از تعهد
discharge of an obligation سقوط تعهد
subscriber تعهد کننده
covenants تعهد کردن
covenant تعهد کردن
fulfilment of an obligation ایفاء تعهد
implied assumpist تعهد ضمنی
honored انجام تعهد
underwritten تعهد کردن
honoring انجام تعهد
underwrite تعهد کردن
underwrites تعهد کردن
honors انجام تعهد
honouring انجام تعهد
underwrote تعهد کردن
underwriting تعهد کردن
honour انجام تعهد
honoured انجام تعهد
honours انجام تعهد
undertaken تعهد کردن
undertake تعهد کردن
warranty تعهد کننده
warranties تعهد کننده
enterprises تعهد تجارت
enterprise تعهد تجارت
committal تعهد الزام
honouring ایفای تعهد کردن
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
good performance bond guarntee وثیقه انجام تعهد
failure to comply with the transaction عدم ایفاء تعهد
honoured ایفای تعهد کردن
promissory وابسته به تعهد یا قول
warrantor تعهد کننده ضامن
unilateral contract تعهد یک جانبه ایقاع
plight تعهد دادن گرفتاری
honored ایفای تعهد کردن
honoring ایفای تعهد کردن
pre engaged دارای تعهد قبلی
honors ایفای تعهد کردن
novation تبدیل تعهد یا مدیون
liability تعهد موجودی بانکی
long tail liability تعهد طولانی مدت
honour ایفای تعهد کردن
pledged تعهد والتزام گروگذاشتن
binding cover پوشش تعهد شده
pledge تعهد والتزام گروگذاشتن
pledges تعهد والتزام گروگذاشتن
liabilities تعهد موجودی بانکی
bond تعهد موافقت نامه
disengagement رهایی از قید یا تعهد
pledging تعهد والتزام گروگذاشتن
honours ایفای تعهد کردن
dishonoring تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonors تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring تعهد خود رامحترم نشمردن
long term credit commitment تعهد اعتبار بلند مدت
dishonours تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored تعهد خود رامحترم نشمردن
pacta sunt servanda تعهد الزام اور است
covenant منشور عقد بستن تعهد
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
covenants منشور عقد بستن تعهد
covenant in low تعهد ناشی ازحکم قانون
subscriptions وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
offset of one obligation against another تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
collateral عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
sign off از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
onerous property دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
peremptory undertaking تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
implied assumpist تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
liquidated damages خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
granted واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
nonappropriated funds اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
warranties امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranty امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
locarno treaty بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
contract پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com