English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (1 milliseconds)
English Persian
winter solstice انقلاب زمستانی
Search result with all words
midwinter چله زمستان انقلاب زمستانی
Other Matches
winter quarters پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
winter crookneck کدوی زمستانی کدوی گردن کج زمستانی
hibernal زمستانی
hymal زمستانی
hiberbal زمستانی
hiemal زمستانی
wintry زمستانی
brumal زمستانی
brumous زمستانی
winterish زمستانی
wintery زمستانی
hibernaculum جایگاه زمستانی
winterberry راج زمستانی
winterization زمستانی شدن
winterly زمستانی بی نشاط
winterization زمستانی کردن
jack frost لولوی زمستانی
hibernating بخواب زمستانی رفتن
hibernates بخواب زمستانی رفتن
hibernated بخواب زمستانی رفتن
hibernate بخواب زمستانی رفتن
hibernaculum گلخانه گلهای زمستانی
winterization بصورت زمستانی در امدن
winter olympic بازیهای المپیک زمستانی
tuque کلاه بافته پشمی زمستانی
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
harmattan بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
revolutions انقلاب
revolution انقلاب
mutations انقلاب
mutation انقلاب
counter-revolution ضد انقلاب
counter-revolutions ضد انقلاب
solstice انقلاب
counter revolution ضد انقلاب
upheaval انقلاب
upheavals انقلاب
snow tire لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
industrial revolution انقلاب صنعتی
solstice نقطه انقلاب
counterrevolution انقلاب متقابل
revolutionist پیشوای انقلاب
agrarian revolution انقلاب ارضی
commercial revolution انقلاب بازرگانی
agricultural revolution انقلاب کشاورزی
french revolution انقلاب فرانسه
summer solstice انقلاب تابستانی
summer solstic انقلاب تابستانی
palace revolution انقلاب کاخی
counterrevolution قیام بر ضد انقلاب
revolutionary guards پاسداران انقلاب
revolutionizer انقلاب اور
russian revolution انقلاب روسیه
solstitial point نقطه انقلاب
solstitium نقطه انقلاب
keynesian revolution انقلاب کینزی
green revolution انقلاب سبز
revolt بهم خوردگی انقلاب
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
palace revolution انقلاب کاخ نشینان
revolts بهم خوردگی انقلاب
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
solstitium [نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
counter-revolutions جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
sturm und drang نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
loyalist کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
The novel depicts life in prerevolutionary Russia. این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
new marxism مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
winter قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winters قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
south american revolution انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
fabianism نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com