Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
the ring finger
انگشت حلقه
Other Matches
mittens
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loops
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
ferrule
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
crisps
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop
حلقه درون حلقه دیگر
crisp
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops
حلقه درون حلقه دیگر
looped
حلقه درون حلقه دیگر
fingerprinting
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
bight
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
purled
حلقه حلقه شدن
purl
حلقه حلقه شدن
quoit
حلقه پرتاب حلقه
eye bolt
حلقه حلقه اتصال
convolute
حلقه حلقه کردن
purls
حلقه حلقه شدن
purling
حلقه حلقه شدن
wreathy
حلقه حلقه شده
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
digit
انگشت
finger
انگشت
fingers
انگشت
dactyl
انگشت
digits
انگشت
monodactylous
تک انگشت
adactylous
بی انگشت
conspicuous
انگشت نما
notoriety
انگشت نمایی
dactylagraphy
انگشت نگاری
middle finger
انگشت میان
dactylitis
اماس انگشت
dactyloscopy
انگشت نگاری
finger painting
نقاشی با انگشت
rule of thumb
حساب انگشت
phalange
بند انگشت
pinky
انگشت کوچک
potentilla
پنج انگشت
finger
انگشت زدن
pinkie
انگشت کوچک
fingers
انگشت زدن
fingered
انگشت دار
fingered
انگشت مانند
cinqfoil
پنج انگشت
cinquefoil
پنج انگشت
digitate
انگشت دار
digitiform
انگشت مانند
gazing stock
انگشت نما
little fingers
انگشت کوچک
index finger
انگشت نشان
index fingers
انگشت نشان
the little finger
انگشت کهین
the middle finger
انگشت میانه
to become a byword
انگشت نماشدن
knuckles
بند انگشت
syndacty
چسبیده انگشت
five finger
پنج انگشت
finger print
اثر انگشت
medius
انگشت وسطی
sawison keut
نوک دو انگشت
egregious
انگشت نما
medius
انگشت میان
marplot
انگشت به شیر زن
soon koot
نوک انگشت
pollex
انگشت شست
finger mark
اثر انگشت
knuckle
بند انگشت
forefingers
انگشت شهادت
fingerprinted
اثر انگشت
fingerprinting
اثر انگشت
agnail
میخچهء پا یا انگشت پا
fingering
استفاده از انگشت
fingerprint
اثر انگشت
the first or index finger
انگشت نشان
the first or index finger
انگشت شهادت
forefingers
انگشت نشان
forefinger
انگشت شهادت
soleprint
انگشت نگاری از پا
fingerprints
اثر انگشت
ring finger
انگشت انگشتر
ring fingers
انگشت انگشتر
fingertips
نوک انگشت
forefinger
انگشت نشان
fingertip
نوک انگشت
toenails
ناخن انگشت پا
toenail
ناخن انگشت پا
finger print department
اداره انگشت نگاری
finger tapping
ضربه زنی با انگشت
ring fingers
انگشت چهارم دست چپ
notoriously
بطور انگشت نما
tap the door with your fingers
انگشت بزنید بدر
finger thumb opposition
تقابل شست و انگشت
to run over
تند انگشت گذاشتن
his hand lack one finger
دستش یک انگشت ندارد
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
pinkie
انگشت کوچک دست
ring finger
انگشت چهارم دست چپ
To finger something.
به چیزی انگشت زدن
To take fingerprints.
انگشت نگاری کردن
the little finger
انگشت کوچک کلنج
hitsu shiubi
مفصل انگشت وسط
finger play
استفاده از انگشت درشمشیربازی
indexed
نمودار انگشت سبابه
pettitoes
چیز بی ارزش انگشت پا
nose-picking
انگشت کردن در بینی
phalange
استخوان انگشت یاپنجه
proverbialize
انگشت نما کردن
flagrant
انگشت نما رسوا
little finger
انگشت کوچک دست
polydactyl
چند انگشتی پر انگشت
indexes
نمودار انگشت سبابه
lumbrical
ماهیچه انگشت یا پنجه
phalanges
استخوان انگشت گروه
finger glass
فرف انگشت شوئی
knucklebone
استخوان بند انگشت
index
نمودار انگشت سبابه
finger mark
با انگشت چرک کردن
to make an e. of oneself
خود را انگشت نما کردن
toe
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
phalangeal
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
toes
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
pizzicato
با ضرب نوک انگشت یاناخن
poke
فشار با نوک انگشت حرکت
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
agnus castus
پنج انگشت فلفل بری
lumbrical
ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
poking
فشار با نوک انگشت حرکت
pokes
فشار با نوک انگشت حرکت
jams
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jammed
گرفتن شکاف کوه با انگشت
fingers
باندازه یک انگشت میله برامدگی
fingering
پنجه گذاری انگشت کاری
finger
باندازه یک انگشت میله برامدگی
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
jam
گرفتن شکاف کوه با انگشت
poked
فشار با نوک انگشت حرکت
toes
انگشت پای مهره داران جای پا
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to gouge out a persons eye
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
syndactyl
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
To be conspicuous.
انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
to prod somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to poke somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
toe
انگشت پای مهره داران جای پا
percuss
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
ageum son
قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
to queer the pitch for any one
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
moulage
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
parmakli
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
whorls
حلقه
wisp
حلقه
wisps
حلقه
fascia
حلقه
fascias
حلقه
coiled
حلقه
anadem
حلقه گل
wreaths
حلقه گل
convolutions
حلقه
coils
حلقه
coil
حلقه
whorl
حلقه
metamere
حلقه
collar
حلقه
flower cup
حلقه گل
for/next loop
حلقه NEXT/FOR
ran
حلقه
hoops
حلقه
hoop
حلقه
grummet
حلقه
cycles
حلقه
gyre
حلقه
cycled
حلقه
vortexes
حلقه
vortex
حلقه
wreath
حلقه گل
vortices
حلقه
do while loop
حلقه WHILE/DO
curls
حلقه
lunette
حلقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com