Dictiornary-Farsi | انگشت نگاری کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (31 milliseconds)

English	Persian
To take fingerprints.	انگشت نگاری کردن


Search result with all words

fingerprint	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints	انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
Other Matches

soleprint	انگشت نگاری از پا
dactyloscopy	انگشت نگاری
dactylagraphy	انگشت نگاری
finger print department	اداره انگشت نگاری
moulage	انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
mittens	دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten	دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
pictography	تصویر نگاری رمز نگاری
newspapers	روزنامه نگاری کردن
newspaper	روزنامه نگاری کردن
proverbialize	انگشت نما کردن
finger mark	با انگشت چرک کردن
nose-picking	انگشت کردن در بینی
to make an e. of oneself	خود را انگشت نما کردن
finger hold	خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
lifted	بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting	بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts	بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift	بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
dump	رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
monographs	تک نگاری
hydrographic	اب نگاری
monograph	تک نگاری
arteriography	رگ نگاری
reticulum	نگاری
angiography	رگ نگاری
hydrography	اب نگاری
eco mapping	بوم نگاری
dermatographia	پوست نگاری
oscillography	نوسان نگاری
cerography	موم نگاری
cranioscopy	جمجمه نگاری
petrography	سنگ نگاری
macrography	بزرگ نگاری
phallography	نعوظ نگاری
electrotype	برق نگاری
letter writing	نامه نگاری
chromatography	رنگ نگاری
hydrography	علم اب نگاری
hydrographic	نقشه اب نگاری
stylistics	سلیس نگاری
arteriography	نبض نگاری
hydrographic	مربوط به اب نگاری
surveys	اب نگاری دریایی
surveyed	اب نگاری دریایی
survey	اب نگاری دریایی
leetter writing	نامه نگاری
oceanpgraphy	اقیانوس نگاری
topography	مکان نگاری
topography	برجسته نگاری
letter writer	نامه نگاری
data recording	داده نگاری
chronology	وقایع نگاری
oceanography	اقیانوس نگاری
cartography	نقشه نگاری
journalism	روزنامه نگاری
ethnography	قوم نگاری
ski graphŠetc	سایه نگاری
sciagraphy	سایه نگاری
demography	جمعیت نگاری
demography	مردم نگاری
tachygraphy	تند نگاری
logging	واقعه نگاری
ethnographic <adj.>	قوم نگاری
spectrography	بیناب نگاری
crystallography	بلور نگاری
seismography	زلزله نگاری
demography	امار نگاری
chronology	رخداد نگاری
spectrography	طیف نگاری
pictorial art	پیکر نگاری
pictography	صورت نگاری
cardiography	قلب نگاری
pornography	هرزه نگاری
phonography	صدا نگاری
psychography	روان نگاری
picture writing	تصویر نگاری
myography	عضله نگاری
emg	برق نگاری ماهیچه
electroretinography	برق نگاری شبکیه
planography	نقشه نگاری طراحی
anecdotal method	روش واقعه نگاری
mental topography	مکان نگاری ذهن
ideographs	حروف اندیشه نگاری
uranographic	وابسته به اسمان نگاری
notepaper	کاغذ نامه نگاری
diary method	روش خاطره نگاری
electroencephalography	برق نگاری مغز
electrocardiography	قلب نگاری برقی
telegraphic	از راه دور نگاری
chromatographic	وابسته برنگ نگاری
portraiture	پیکر نگاری تعریف
topography	مکان نگاری مساحی
seismic method	روش زلزله نگاری
computed tomography scanning	مغز نگاری کامپیوتری
uranographical	وابسته به اسمان نگاری
electromyography	برق نگاری ماهیچه
hydrographic datum	سطح مبنای اب نگاری
hydrographic chart	نقشه اب نگاری دریایی
lexicography	فرهنگ نویسی واژه نگاری
uranography	عالم شناسی اسمان نگاری
nautical chart	نقشه دریایی اب نگاری شده
to correspond with	رابطه [نامه نگاری] داشتن با
automatics	فرم های نامه نگاری
automatic	فرم های نامه نگاری
topographic	وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
monodactylous	تک انگشت
fingers	انگشت
digits	انگشت
finger	انگشت
adactylous	بی انگشت
digit	انگشت
dactyl	انگشت
floating lines	خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
pastellist	پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
journalese	بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
fingerprinted	اثر انگشت
rule of thumb	حساب انگشت
fingering	استفاده از انگشت
medius	انگشت میان
dactylitis	اماس انگشت
fingerprint	اثر انگشت
medius	انگشت وسطی
finger mark	اثر انگشت
marplot	انگشت به شیر زن
fingered	انگشت دار
fingered	انگشت مانند
fingertips	نوک انگشت
phalange	بند انگشت
fingertip	نوک انگشت
fingerprints	اثر انگشت
index finger	انگشت نشان
fingerprinting	اثر انگشت
index fingers	انگشت نشان
middle finger	انگشت میان
finger print	اثر انگشت
notoriety	انگشت نمایی
digitate	انگشت دار
digitiform	انگشت مانند
pollex	انگشت شست
potentilla	پنج انگشت
gazing stock	انگشت نما
soon koot	نوک انگشت
ring finger	انگشت انگشتر
ring fingers	انگشت انگشتر
little fingers	انگشت کوچک
knuckle	بند انگشت
sawison keut	نوک دو انگشت
forefinger	انگشت نشان
agnail	میخچهء پا یا انگشت پا
five finger	پنج انگشت
pinkie	انگشت کوچک
pinky	انگشت کوچک
the first or index finger	انگشت شهادت
the first or index finger	انگشت نشان
forefingers	انگشت شهادت
forefingers	انگشت نشان
forefinger	انگشت شهادت
knuckles	بند انگشت
fingers	انگشت زدن
to become a byword	انگشت نماشدن
the middle finger	انگشت میانه
conspicuous	انگشت نما
syndacty	چسبیده انگشت
cinqfoil	پنج انگشت
egregious	انگشت نما
the little finger	انگشت کهین
finger	انگشت زدن
toenail	ناخن انگشت پا
finger painting	نقاشی با انگشت
cinquefoil	پنج انگشت
the ring finger	انگشت حلقه
toenails	ناخن انگشت پا
index	نمودار انگشت سبابه
the little finger	انگشت کوچک کلنج
to run over	تند انگشت گذاشتن
knucklebone	استخوان بند انگشت
tap the door with your fingers	انگشت بزنید بدر
indexed	نمودار انگشت سبابه
lumbrical	ماهیچه انگشت یا پنجه
finger thumb opposition	تقابل شست و انگشت
notoriously	بطور انگشت نما
pinkie	انگشت کوچک دست
little finger	انگشت کوچک دست
polydactyl	چند انگشتی پر انگشت
his hand want's two fingers	دستش دو انگشت ندارد
ring finger	انگشت چهارم دست چپ
To finger something.	به چیزی انگشت زدن
ring fingers	انگشت چهارم دست چپ
hitsu shiubi	مفصل انگشت وسط
his hand lack one finger	دستش یک انگشت ندارد
finger play	استفاده از انگشت درشمشیربازی
phalanges	استخوان انگشت گروه
finger glass	فرف انگشت شوئی
indexes	نمودار انگشت سبابه
finger tapping	ضربه زنی با انگشت
pettitoes	چیز بی ارزش انگشت پا
flagrant	انگشت نما رسوا
phalange	استخوان انگشت یاپنجه
phalangeal	وابسته به استخوان انگشت یاپنجه