Dictiornary-Farsi | انگیزه تسلط | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 122 (8 milliseconds)

English	Persian
mastery motive	انگیزه تسلط


Other Matches

holds	تسلط
hold	تسلط
ascendance	تسلط
sovereigns	تسلط
sovereign	تسلط
predomination	تسلط
domination	تسلط
dominance	تسلط
gripe	تسلط
ascendancey	تسلط
conquests	تسلط
conquest	تسلط
mastery learning	تسلط اموزی
petticoats rule	تسلط زنان
pornocracy	تسلط فواحش
under-	تحت تسلط
condominiums	تسلط مشترک
masters	تسلط یافتن
masterdom	تسلط تفوق
economic domination	تسلط اقتصادی
under	تحت تسلط
possession	ثروت ید تسلط
subjects	تحت تسلط
subjecting	تحت تسلط
subjected	تحت تسلط
subject	تحت تسلط
composure	تسلط برنفس
ball control	تسلط به توپ
masters	تسلط یافتن بر
mastered	تسلط یافتن
self mastery	تسلط بر نفس
condominium	تسلط مشترک
hegemony	تسلط پیشوایی
to get ones hand in	تسلط پیداکردن در
master	تسلط یافتن بر
master	تسلط یافتن
mastered	تسلط یافتن بر
self commend	تسلط بر نفس
dominates	حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominated	حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominate	حکمفرما بودن تسلط داشتن
indomitable	تسخیر نا پذیر تسلط ناپذیر
subject to the british rule	تحت تسلط دولت انگلیس
under the t. of	درزیر نفوذ درتحت تسلط
pull oneself together	بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
She leads her husband by the nose .	سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
motives	انگیزه
mover	انگیزه
incitation	انگیزه
impelent	انگیزه
conatus	انگیزه
motive	انگیزه
incentives	انگیزه
incentive	انگیزه
inducement	انگیزه
inducements	انگیزه
impetus	انگیزه
incitement	انگیزه
stimulant	انگیزه
motivation	انگیزه
stimulants	انگیزه
tax incentive	انگیزه مالیاتی
profit motive	انگیزه سود
social motive	انگیزه اجتماعی
goading	مهمیز انگیزه
saving motive	انگیزه پس انداز
safety motive	انگیزه ایمنی
transaction motive	انگیزه معاملاتی
impulse	انگیزه دادن به
impulses	انگیزه دادن به
demotivated	بی انگیزه شده
goad	مهمیز انگیزه
goaded	مهمیز انگیزه
goads	مهمیز انگیزه
propellent	انگیزه محرک
motive	انگیزه غرض
work incentive	انگیزه کار
wage incentive	انگیزه مزد
transaction motive	انگیزه مبادلاتی
precautionary motive	انگیزه احتیاطی
motivation	انگیزه انگیختگی
achievement motive	انگیزه پیشرفت
affiliation motive	انگیزه پیوندجویی
propellants	انگیزه محرک
imaginary stimulus	انگیزه موهومی
causing	انگیزه هدف
export incentive	انگیزه صادرات
economic motivation	انگیزه اقتصادی
cause	انگیزه هدف
causes	انگیزه هدف
propellant	انگیزه محرک
mainspring	انگیزه اصلی
lack of incentive	نبود انگیزه
lack of incentive	فقدان انگیزه
motives	انگیزه غرض
impulsions	انگیزه انی
impulsion	انگیزه انی
phenomotive	انگیزه پدیداری
speculative motive	انگیزه سفته بازی
stimulants	مشروب الکلی انگیزه
stimulant	مشروب الکلی انگیزه
abundancy motive	انگیزه فزون خواهی
aetiology	انگیزه شناسی تعلیل
inviolacy motive	انگیزه ایراد گریزی
stimuli	انگیزه وسیله تحریک
stimulus	انگیزه وسیله تحریک
interesde motive	انگیزه غرض الود
impulse	انگیزه ناگهانی تکان دادن
impulses	انگیزه ناگهانی تکان دادن
psych out <idiom>	پیی بردن به انگیزه واقعی (شخص)
motivate	تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivates	تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivating	تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated	تهییج کردن دارای انگیزه شده
pep talk <idiom>	صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
speculative demand for money	تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
impulsive	کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
to boondoggle [American English]	پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
to wield a sceptre	پادشاهی کردن تسلط کردن
quantity equation	معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
rug names	اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]

mastery motive

انگیزه تسلط