English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
English Persian
scornful اهانت امیز
contemptuous اهانت امیز
sniffy اهانت امیز
disdianful اهانت امیز
hubristic اهانت امیز
humiliatory اهانت امیز
Search result with all words
offensively بطور اهانت امیز
offensive اهانت امیز تهاجمی
offensives اهانت امیز تهاجمی
injuriously بطور اهانت امیز
smear word عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
sniffish بطور اهانت امیز
Other Matches
rat race عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
gratulant تهنیت امیز تبریک امیز
tricky خدعه امیز مهارت امیز
incriminatory تهمت امیز اتهام امیز
expostulatory سرزنش امیز تعرض امیز
suasive ترغیب امیز تحریک امیز
admonitory نصیحت امیز توبیخ امیز
antagonistic خصومت امیز رقابت امیز
trickiest خدعه امیز مهارت امیز
trickier خدعه امیز مهارت امیز
disdained اهانت
disdaining اهانت
disdains اهانت
despite اهانت
misprize اهانت
contumely اهانت
impertinency اهانت
disdain اهانت
scorns اهانت
contempt اهانت
impertinence اهانت
insolence اهانت
scorning اهانت
scorned اهانت
scorn اهانت
offenses اهانت توهین
offence اهانت توهین
contempt og court اهانت به دادگاه
contumelious اهانت کننده
offense اهانت توهین
disdainful اهانت اور
baffling پریشانی اهانت
baffled پریشانی اهانت
baffle پریشانی اهانت
to badmouth اهانت زدن
baffles پریشانی اهانت
scorned اهانت کردن
disrespect بی حرمتی اهانت
asperse اهانت وارداوردن
flout اهانت کردن
scorn اهانت کردن
flouted اهانت کردن
flouting اهانت کردن
scorning اهانت کردن
scorns اهانت کردن
flouts اهانت کردن
treat with insolence اهانت کردن به
floutingly ازروی اهانت
offensiveness اهانت امیزی بدی
No offence! قصد اهانت ندارم!
No harm meant! قصد اهانت ندارم!
hubristic مغرورانه اهانت کننده
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt [criminal offence] اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contumeliously ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
scoffed اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffs اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
That's a bit much! <idiom> این اهانت است ! [اصطلاح روزمره]
Things can't remain this way. <idiom> این اهانت است ! [اصطلاح روزمره]
to look at somebody with contempt به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
contempt در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
flouted استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flout استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
flouting استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouts استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
synaloepha هم امیز
murmurous غر غر امیز
synalepha هم امیز
catastrophical مصیبت امیز
chimerical هوس امیز
approbatory تحسین امیز
damnatory لعنت امیز
censurable انتقاد امیز
based on private motives غرض امیز
calumniatory افترا امیز
caustically بطورطعنه امیز
caressive نوازش امیز
collusive دسیسه امیز
color mixer رنگ امیز
disapprobatory تقبیح امیز
maledictory لعنت امیز
inculpatory تهمت امیز
criminative تهمت امیز
corruptive فساد امیز
complimentary تعریف امیز
speculative احتکار امیز
competetive رقابت امیز
contrarious مخالفت امیز
consultatory مشورت امیز
pacificatory صلح امیز
conciliative صلح امیز
conciliar توط ئه امیز
confusional اغتشاش امیز
commendatory تقدیر امیز
affrontive توهین امیز
approbative تحسین امیز
applausive تحسین امیز
venturesome مخاطره امیز
competitive رقابت امیز
glamorous طلسم امیز
diverting تفریح امیز
competitiveness رقابت امیز
beatific سعادت امیز
educative تربیت امیز
flattering تملق امیز
sardonically کنایه امیز
sardonically طعنه امیز
sardonic کنایه امیز
sardonic طعنه امیز
peremptory شتاب امیز
jocular شوخی امیز
provocative تحریک امیز
apologetic پوزش امیز
honorific افتخار امیز
abrogative نسخ امیز
absolutory بخشش امیز
acclamatory تحسین امیز
amusive تفریح امیز
adulatory تملق امیز
affrontive دشنام امیز
pejorative تحقیر امیز
afflictive مصیبت امیز
insidious دسیسه امیز
pacific مسالمت امیز
affetionate محبت امیز
affeluo'so a عاطفه امیز
adversative نقض امیز
adventurously بطورمخاطره امیز
slanderous افترا امیز
advised مصلحت امیز
antagonistic مخالفت امیز
admonitive نصیحت امیز
admissive تصدیق امیز
acrimenious تعنه امیز
honorifics افتخار امیز
disapprobatory مذمت امیز
imprecatory لعنت امیز
repoachful سرزنش امیز
obreptitious خدعه امیز
ostensive تظاهر امیز
philosophistic سفسطه امیز
praiseful ستایش امیز
prankful شوخی امیز
preachy موعظه امیز
procrastinatory طفره امیز
objurgatory سرزنش امیز
monitive اندرز امیز
incensive هیجان امیز
intercessorial شفاعت امیز
intercessory شفاعت امیز
intermedial وساطت امیز
intimidatory تهدید امیز
iron ical طعنه امیز
justificatory توجیه امیز
minatory تهدید امیز
protreptic موعظه امیز
recommendatory توصیه امیز
reconciliatory مصالحه امیز
traitorous خیانت امیز
vexatious رنجش امیز
vindicative حمایت امیز
vituperatory سرزنش امیز
vituperatory توبیخ امیز
wailful تاثر امیز
tragical مصیبت امیز
tolerantly مدارا امیز
supplicatory التماس امیز
reprehensive ملامت امیز
revelatory مکاشفه امیز
riskful مخاطره امیز
scorner استهزاء امیز
smoothe تعارف امیز
sophistic سفسطه امیز
sportiveŠetc شوخی امیز
indemnificatory غرامت امیز
dissipative اسراف امیز
execratory لعنت امیز
exonerative تبرئه امیز
expediential مصلحت امیز
expiatory شفاعت امیز
expostulatory عتاب امیز
extatic نشاط امیز
extenuatory تخفیف امیز
false hearted خیانت امیز
excusatory پوزش امیز
exculpatory تبرئه امیز
excomminucative تکفیر امیز
domineeringly بطورتحکم امیز
doxological ستایش امیز
elusory طفره امیز
encomiastic ستایش امیز
eulogistic ستایش امیز
exaggeratedly بطوراغراق امیز
exaggerative اغراق امیز
exaggeratory اغراق امیز
felonious جنایت امیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com