Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English
Persian
contumelious
اهانت کننده
Search result with all words
hubristic
مغرورانه اهانت کننده
Other Matches
disdaining
اهانت
impertinency
اهانت
misprize
اهانت
disdained
اهانت
scorns
اهانت
scorn
اهانت
despite
اهانت
contempt
اهانت
insolence
اهانت
impertinence
اهانت
scorning
اهانت
scorned
اهانت
disdain
اهانت
contumely
اهانت
disdains
اهانت
baffles
پریشانی اهانت
scorned
اهانت کردن
flouts
اهانت کردن
baffled
پریشانی اهانت
flouting
اهانت کردن
baffle
پریشانی اهانت
sniffy
اهانت امیز
flouted
اهانت کردن
disdainful
اهانت اور
offence
اهانت توهین
offenses
اهانت توهین
disrespect
بی حرمتی اهانت
baffling
پریشانی اهانت
scorn
اهانت کردن
humiliatory
اهانت امیز
treat with insolence
اهانت کردن به
flout
اهانت کردن
offense
اهانت توهین
to badmouth
اهانت زدن
disdianful
اهانت امیز
scornful
اهانت امیز
hubristic
اهانت امیز
contemptuous
اهانت امیز
floutingly
ازروی اهانت
asperse
اهانت وارداوردن
contempt og court
اهانت به دادگاه
scorns
اهانت کردن
scorning
اهانت کردن
No offence!
قصد اهانت ندارم!
injuriously
بطور اهانت امیز
offensively
بطور اهانت امیز
offensiveness
اهانت امیزی بدی
sniffish
بطور اهانت امیز
offensives
اهانت امیز تهاجمی
offensive
اهانت امیز تهاجمی
No harm meant!
قصد اهانت ندارم!
contempt
[criminal offence]
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
contempt of court
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
scoffs
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
contumeliously
ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
That's a bit much!
<idiom>
این اهانت است !
[اصطلاح روزمره]
scoffing
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
smear word
عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
Things can't remain this way.
<idiom>
این اهانت است !
[اصطلاح روزمره]
scoff
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
to look at somebody with contempt
به کسی با اهانت
[تحقیر آمیز]
نگاه کردن
inviolability
مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
contempt
در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
flout
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
flouted
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouting
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouts
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
humiliate
تحقیر کردن اهانت کردن به
humiliates
تحقیر کردن اهانت کردن به
humiliated
تحقیر کردن اهانت کردن به
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
crepitant
خش خش کننده
wheezier
خس خس یا خر خر کننده
skittish
رم کننده
wheeziest
خس خس یا خر خر کننده
bidders
کننده
wheezy
خس خس یا خر خر کننده
mauler
له کننده
bidder
کننده
solver
حل کننده
renunciant
کننده
whisperer
پچ پچ کننده
refutatory
رد کننده
sensor
حس کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com