English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
coddle اهسته جوشاندن یا پختن
coddled اهسته جوشاندن یا پختن
coddles اهسته جوشاندن یا پختن
coddling اهسته جوشاندن یا پختن
Other Matches
stew اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stews اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed اهسته جوشانیدن اهسته پختن
tapping ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tap ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
decoction جوشاندن
seethe جوشاندن
seethed جوشاندن
seethes جوشاندن
seething جوشاندن
boiled جوشاندن
boil جوشاندن
boils جوشاندن
parboils اندکی جوشاندن
parboiled اندکی جوشاندن
parboiling اندکی جوشاندن
bubbling خروشیدن جوشاندن
bubbled خروشیدن جوشاندن
bubble خروشیدن جوشاندن
parboil اندکی جوشاندن
bubbles خروشیدن جوشاندن
coction جوشاندن طبخ
boiled جوشاندن بجوش امدن
boil جوشاندن بجوش امدن
brew بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brewed بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
boils جوشاندن بجوش امدن
brews بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
kier یا پاتیل مخصوص جوشاندن پارچه وسفیدکردن ان
maple sugar شکری که از جوشاندن شیره افرا می سازند
cook پختن
cooks پختن
cooked پختن
bake پختن
grills پختن
grilling پختن
grill پختن
decoct پختن
hatch پختن
hatches پختن
shirr پختن
anneal پختن
fire a kiln پختن
hatched پختن
bakes پختن
baked پختن
brick burning پختن اجر
kiln درکوره پختن
parboil نیمه پختن
kilns درکوره پختن
parboiling نیمه پختن
parboils نیمه پختن
pot در دیگ پختن
ragout راگو پختن
pots در دیگ پختن
potting در دیگ پختن
To bake bread. نان پختن
To cook food. غذا پختن
parboiled نیمه پختن
fire bricks اجر پختن
to build castles in the air هوس خام پختن
concocts ترکیب کردن پختن
concocting ترکیب کردن پختن
pressure cook تحت فشار پختن
concocted ترکیب کردن پختن
To cook a pottage for some one . <proverb> آش براى کسى پختن .
portland cement kiln کوره پختن سیمان
concoct ترکیب کردن پختن
autoclave بادیگ زودپز پختن
to build castles in the air خیالات خام پختن
braise با اتش ملایم پختن
braises با اتش ملایم پختن
nuked با ریزموج یا میکروویو پختن
nukes با ریزموج یا میکروویو پختن
nuking با ریزموج یا میکروویو پختن
close aneal باز پختن مسدود
escallop گوش ماهی پختن
nuke با ریزموج یا میکروویو پختن
braising با اتش ملایم پختن
braised با اتش ملایم پختن
fries روی اتش پختن تهییج
bake پختن [نان و کیک غیره]
greyhound در تاوه پختن غربال کردن
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
greyhounds در تاوه پختن غربال کردن
fry روی اتش پختن تهییج
frying روی اتش پختن تهییج
convenience foods غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience food غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
to dress [food] آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
to cook پختن [مانند سوپ و نهار و شام]
to d. a chinken شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
scallops گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
scallop گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
stone boiling جوشاندن بوسیله سنگ داغ سنگ جوش
gradual اهسته
fabian اهسته رو
plodder اهسته رو
lightly اهسته
catlike اهسته رو
low اهسته
cattish اهسته رو
low low اهسته اهسته
limper اهسته رو
lento a اهسته
lentamente اهسته
largo a اهسته
slow down اهسته
slow footed اهسته
below ones breath اهسته
tardo اهسته
at a slow pace اهسته
slows اهسته
quietly اهسته
slowing اهسته
slowest اهسته
ritardando اهسته تر
slower اهسته
indistinct اهسته
slowed اهسته
slowly اهسته
silently اهسته
slow اهسته
languidly اهسته
simmered اهسته جوشیدن
jiggles تکان اهسته
jiggling تکان اهسته
languid بی حال اهسته
simmers اهسته جوشیدن
simmering اهسته جوشیدن
dogtrot یورتمه اهسته
dead slow خیلی اهسته
simmer اهسته جوشیدن
sluggish بطی اهسته رو
jog اهسته دویدن
jogging اهسته دویدن
jogs اهسته دویدن
low پایین اهسته
mealy mouthed اهسته حرف زن
mealy-mouthed اهسته حرف زن
tipping ضربت اهسته
tip ضربت اهسته
lagging اهسته کند
andante نسبتا اهسته
dink ضربه اهسته
jogged اهسته دویدن
slow and steady اهسته وپیوسته
slid اهسته رفتن
trudge قدم اهسته
trudged قدم اهسته
trudges قدم اهسته
trudging قدم اهسته
dab اهسته زدن
dabbed اهسته زدن
dabs اهسته زدن
rallenttando بتدریج اهسته تر
to burn down or low اهسته ترسوختن
slow paced اهسته گام
crawls اهسته خزیدن
crawled اهسته خزیدن
slow ahead اهسته به جلو
goose-step قدم اهسته
goose-stepped قدم اهسته
goose-stepping قدم اهسته
goose-steps قدم اهسته
slow paced اهسته خرام
susurration سخن اهسته
tapping اهسته زدن
to burn down ar low اهسته ترسوختن
tapped اهسته زدن
crawl اهسته خزیدن
tap اهسته زدن
to slack up کم کم اهسته کردن
slackened اهسته کردن
jiggle تکان اهسته
largo اهسته و مفصل
jog trot کاریکنواخت و اهسته
slackens اهسته کردن
goose step قدم اهسته
slacken اهسته کردن
slackening اهسته کردن
jiggled تکان اهسته
percuss اهسته زدن به
lockstep قدم اهسته
to wear away اهسته راندن
trickle charge پر کردن اهسته
soften اهسته ترکردن
softened اهسته ترکردن
softens اهسته ترکردن
pianissimo بسیار اهسته
piaffer یورتمه اهسته
fox trot یورتمه اهسته اسب
slow burning conductor سیم اهسته سوز
to speak under one's breath اهسته سخن گفتن
slowest اهسته کردن یاشدن
steady on اهسته به سمت هدف
heavy footed اهسته وسنگین درحرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com