Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
English
Persian
moor
اهل شمال افریقا مسلمان
moored
اهل شمال افریقا مسلمان
moors
اهل شمال افریقا مسلمان
Other Matches
Libya
شمال افریقا
barbary
کشوران اسلامی شمال افریقا
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north east
شمال شرق شمال شرقی
north north east
میان شمال و شمال خاور
north west
شمال غرب شمال غربی
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
northwest
شمال غرب شمال غربی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
northeast
شمال شرقی شمال شرق
Muslims
مسلمان
Muslim
مسلمان
female muslim
زن مسلمان
islamite
مسلمان
muhammadan
مسلمان
muslim or lem
مسلمان
moslem
مسلمان
musulman
مسلمان
mohammedan
مسلمان
mussulman
مسلمان
saracen
مسلمان
Moslems
مسلمان
mohammedanize
مسلمان کردن
male muslim
مرد مسلمان
shiite
مسلمان شیعه
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
the dark continent
افریقا
moro
مسلمان جزایر فیلیپین ومالایا
rayah
رعیت غیر مسلمان درترکیه
Guinea
کشور گینه در افریقا
steinbock
اهوی کوچک افریقا
guineas
کشور گینه در افریقا
steenbok
اهوی کوچک افریقا
liberian
لیبری اهل در افریقا
stapelia
پادزهر سمی وبدبوی افریقا
Ivory Coast
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
kaross
پوستین بی استین بومیان افریقا
moresque
مطابق با سبک مغربیهای افریقا
harmattan
بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
zulu
اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
casbah
محله بومیهای شهرهای شمالی افریقا
aardwolf
کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
karoo
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
st helena
جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
karroo
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
hottentot
یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
somali
کشور سومالی واقع در افریقا اهل سومالی
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
north
در شمال
north
<adj.>
شمال
northerly
شمال
north
شمال
northwardly
سوی شمال
northeast
شمال خاوری
northeastward
شمال شرقی
northeastern
شمال شرقی
north-eastern
از شمال خاوری
north wind
باد شمال
the north pole
قطب شمال
north west
شمال باختر
north east
شمال خاور
north east
در شمال خاور
north-eastern
رو به شمال شرق
NW
شمال غربی
northwest
شمال باختری
northerners
اهل شمال
North Pole
قطب شمال
magnetic north
شمال مغناطیسی
northern
ساکن شمال
true north
شمال حقیقی
true north
شمال جغرافیایی
arctic
قطب شمال
north-westerly
در شمال باختر
northwestern
شمال غربی
northbound
عازم شمال
north-west
شمال غرب
northerner
اهل شمال
north-east
شمال شرق
north
روبه شمال
north
باد شمال
north western
شمال غربی
northerly
به سمت شمال
north-western
شمال غربی
true north
شمال واقعی
north westerly
شمال غربی
ina northerly direction
سوی شمال
grid north
شمال شبکه
epsilon bootis
رایت شمال
north easterly
شمال شرقی
north-easterly
شمال شرقی
compass rose
شمال نما
compass north
شمال مغناطیسی
north-westerly
شمال غربی
arcturus
نگهبان شمال
north westerly
در شمال باختر
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
smew
مرغابی شمال اروپاواسیا
upstater
اهل شمال استان
Arctic Circle
مدار قطب شمال
northernmost
دورترین محل در شمال
north-eastern
به سوی شمال شرق
northeaster
نسیم شمال شرقی
NW
مخفف شمال غرب
northwestwards
بطرف شمال غربی
northwester
طوفان شمال غربی
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
compass north
شمال قطب نما
north wester
باد شمال باختر
Nordic
وابسته به شمال اروپا
north light roof
بام شمال نور
north easter
باد شمال خاور
northeaster
باد شمال خاوری
northeastern
مربوط به شمال شرقی
northeastward
بطرف شمال شرقی
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
northwester
باد شمال غربی
northwards
بسوی شمال شمالا
northwardly
بطرف شمال شمالی
ice foot
دیواره یخ درنواحی شمال
celestial north pole
قطب شمال عالم
norther
بیشتر بطرف شمال
northward
بسوی شمال شمالا
hands of Fatima
طرح دستان فاطمه
[نوعی فرش محرابی که در آن دو نگاره کف دست استفاده می شود و جلوه ای از حالت سجود یک مسلمان و اشاره به اصول دین را نشان می دهد. این طرح بیشتر مربوط به قفقاز و شرق ترکیه بوده است.]
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
euroclidon
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
arctic
وابسته بقطب شمال سرد
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
narwhale
نهنگ دریایی قطب شمال
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
narwhal
نهنگ دریایی قطب شمال
uptown
واقع در محلات شمال شهر
narwal
نهنگ دریایی قطب شمال
lemming
موش صحرایی قطب شمال
inkberry
درخت خاص شمال شرق امریکا
laplander
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
bald eagle
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
bald eagles
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
gyrocompass
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
azimuth
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
lapland
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
upstate
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
arcturus
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
rhaeto romanic
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Quchan
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com