Dictiornary-Farsi | اهمیت نسبی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (9 milliseconds)

English	Persian
relative importance	اهمیت نسبی


Search result with all words

of relative importance	دارای اهمیت نسبی
a matter of relative importance	موضوعی با اهمیت نسبی
relative humidity	رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
Other Matches

secondary	در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
labor theory of value	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
of secondary importance	از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
relative plot	موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
relative code	کد نسبی
consanguineous	نسبی
comparatives	نسبی
respective	نسبی
proportional	نسبی
self relative	نسبی
proportional limit	حد نسبی
comparative	نسبی
relative	نسبی
relative humidity	نم نسبی
relative compaction	تراکم نسبی
relative bearing	جهت نسبی
relative bearing	گرای نسبی
relative density	چگالی نسبی
relative address	آدرس نسبی
relative harmonic content	مانده نسبی
relative income	درامد نسبی
relative humidity	رطوبت نسبی
relative location	ترتیب نسبی
relative frequency	بسامد نسبی
relative error	خطای نسبی
relative dispersion	پراکندگی نسبی
relative density	دانسیته نسبی
relative jurisdiction	صلاحیت نسبی
relative address	نشانی نسبی
blood relationship	خویشاوندی نسبی
blood relationship	قرابت نسبی
relationship by blood	خویشاوندی نسبی
relationship by blood	قرابت نسبی
comparative advantage	برتری نسبی
comparative advantage	مزیت نسبی
comparative costs	هزینههای نسبی
comparative cover	پوشش نسبی
consanguinity	قرابت نسبی
specific gravities	چگالی نسبی
distortion factor	مانده نسبی
relationship by bood	قرابت نسبی
proportional tax	مالیات نسبی
proportional liability partnership	شرکت نسبی
persons related to another by parentage	اقارب نسبی
persons related to another by descent	اقارب نسبی
genealogical	نسبی شجرهای
ipsative score	نمره نسبی
ipsative scale	مقیاس نسبی
fractional error	خطای نسبی
emissivity	تابش نسبی
specific gravity	چگالی نسبی
relative majority	اکثریت نسبی
sib	منسوب نسبی
relative solvation	حلالپوشی نسبی
relative term	لفظ نسبی
stranger in blood	غیر نسبی
relative	خودی نسبی
relative value	مقدار نسبی
proportional representation	انتخابات نسبی
relative velocity	سرعت نسبی
relative viscosity	گرانروی نسبی
whole blood	قرابت نسبی
relativity	فرضیه نسبی
relative wind	باد نسبی
relativeness	نسبی بودن
relativism	نسبی نگری
sanguinity	قرابت نسبی
self relative address	نشانی نسبی
relative solubility	انحلالپذیری نسبی
relative maximum	ماکزیمم نسبی
relative maximum	حداکثر نسبی
relative minimum	می نیمم نسبی
relative minimum	حداقل نسبی
relative motion	حرکت نسبی
relative movement	حرکت نسبی
relative nullity	بطلان نسبی
relative prices	قیمتهای نسبی
relative precision	دقت نسبی
relative permitivity	گذردهی نسبی
relative permeability	نفوذپذیری نسبی
sound level	شدت نسبی صوت
strains	تغییر شکل نسبی
strain	افزایش طول نسبی
cultural relativism	نسبی نگری فرهنگی
strains	افزایش طول نسبی
true air speed	سرعت نسبی هواپیما
employment rate	میزان نسبی اشتغال
relativize	بصورت نسبی در اوردن
strain	تغییر شکل نسبی
relative income hypothesis	فرضیه درامد نسبی
relative deformation	تغییر شکل نسبی
relative coordinate system	دستگاه مختصات نسبی
relative coding	برنامه نویس نسبی
relative value of pieces	ارزش نسبی سوارها
relative bearing	سمت نسبی ناو
relative addressing	نشان دهی نسبی
relative addressing	نشانی دهی نسبی
relativity of knowledge	نسبی بودن دانش
purchasing power parity	نرخ نسبی مبادله
relative supersaturation	ابر سیری نسبی
relative dielectric constant	ثابت دی الکتریک نسبی
relative coding	برنامه نویسی نسبی
relative refractory period	دوره بی پاسخی نسبی
comparative ve	اشتباه نسبی سرعت ابتدایی
recession	کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
elastic strain	تغییر شکل نسبی ارتجاعی
bulk strain	تغییر شکل نسبی حجمی
differential susceptibility and permeabi	مغناطیس پذیری و نفوذپذیری نسبی
coefficient of relative efficiency organ	ضریب نسبی کارایی سازمان
bel	واحد شدت نسبی توان
california bearing ratio	توان باربری نسبی کالیفرنیا
recessions	کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی
relativity	فلسفه نسبیه نسبی بودن
simple strain	تغییر طول نسبی ساده
lateral strain	تغییر شکل نسبی جانبی
linear strain	تغییر شکل نسبی خطی
strain at failure	افزایش طول نسبی درگسیختگی
difference chart	جدول تعیین سمت و برد نسبی
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
stress strain curve	منحنی تنش به افزایش طول نسبی
elasticity of factor substitution	وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
stress strain diagram	نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
cold straining	تغییر بعد نسبی در حالت سرد
superaerodynamics	ایرودینامیک مربوط به سرعتهای نسبی زیاد ودانسیته کم
strain hardening	سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
adjustable proportional module	نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
weightiness	اهمیت
of no consequence	بی اهمیت
of no significance	بی اهمیت
self importance	اهمیت
off the map	بی اهمیت
unmeaning	بی اهمیت
inconseqential	بی اهمیت
materiality	اهمیت
momentousness	اهمیت
nonsignificant	کم اهمیت
notability	اهمیت
worthful	پر اهمیت
trifler	بی اهمیت
weensy	بی اهمیت
small change	کم اهمیت
notbility	اهمیت
negligible	بی اهمیت
matter	اهمیت
significance	اهمیت
inconsiderable	بی اهمیت
importance	اهمیت
unimportant	بی اهمیت
mattered	اهمیت
main	با اهمیت
momentous	با اهمیت
seriousness	اهمیت
weenier	بی اهمیت
weeniest	بی اهمیت
immaterial	بی اهمیت
emphasis	اهمیت
two-bit	بی اهمیت
two bit	بی اهمیت
piddling	بی اهمیت
small-time	بی اهمیت
small time	بی اهمیت
of no account	بی اهمیت
inconsequential	بی اهمیت
mattering	اهمیت
worthless	بی اهمیت
concernment	اهمیت
indifferent	بی اهمیت
technical	کم اهمیت
dimensions	اهمیت
weeny	بی اهمیت
matters	اهمیت
dimension	اهمیت
limiting speed	بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
accented	اهمیت دادن
trivialises	بی اهمیت دانستن
whippersnapper	ادم بی اهمیت
trivia	چیزهای بی اهمیت
whippersnappers	ادم بی اهمیت
trivialising	بی اهمیت شدن
trivialising	بی اهمیت دانستن
trivialize	بی اهمیت شدن
trivialize	بی اهمیت دانستن
trivialises	بی اهمیت شدن
trivialised	بی اهمیت دانستن
trivialised	بی اهمیت شدن
accent	اهمیت دادن
accents	اهمیت دادن
slight	شخص بی اهمیت
slighted	شخص بی اهمیت
slighter	شخص بی اهمیت
nobody	ادم بی اهمیت
nobodies	ادم بی اهمیت
slightest	شخص بی اهمیت
account	اهمیت گزارش
accenting	اهمیت دادن
moments	زمان اهمیت
slights	شخص بی اهمیت
moment	زمان اهمیت
to come in to notice	اهمیت پیداکردن