Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
English
Persian
corrector magnet
اهنربای تعدیل کن
Other Matches
lifting megnet
اهنربای بلندکننده بار اهنربای باربردار
closed footed magnet
اهنربای چنبری
corrector magnet
اهنربای مصحح
field magnet
اهنربای مولد
permanent magnet
اهنربای دائمی
coupling magent
اهنربای اتصال
permanent magnet
اهنربای همیشگی
crane magent
اهنربای جرثقیل
permanent magnet
اهنربای دائم
mitis iron
اهنربای میتیس
moving magnet
اهنربای گردان
electromagnet
اهنربای مغناطیسی
magnetic standard
اهنربای استاندارد
relay magnet
اهنربای رله
magnetic bar
اهنربای قلمی
homopolar magnet
اهنربای همقطب
induction cylinder
اهنربای استوانهای
induction disk
اهنربای صفحهای
lifting magnet
اهنربای بارکش
portative magnet
اهنربای بارکش
tractive magnet
اهنربای بارکش
bar magent
اهنربای میلهای
bar magent
اهنربای قلمی
electromagnet
اهنربای برقی
field magnet
اهنربای میدان
electromagnet
اهنربای الکتریکی
horseshoe magnet
اهنربای نعل اسبی
ironclad magnet
اهنربای جوشن دار
anomalous magnet
اهنربای غیر عادی
bell shaped magnet
اهنربای زنگ شتری
differential electromagnet
اهنربای برقی تقابلی
moving magnet galvanometer
گالوانومتر اهنربای گردان
compensating magnets
اهنربای جبران کننده
permanent magnet steel
فولاد اهنربای دائمی
moving magnet instrument
دستگاه اندازه گیری اهنربای گردان
magnetized bar
میله مغناطیس شده اهنربای قلمی
magneto
اهنربای اتش زنه مولد مغناطیس الکتریکی
alnico
الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
modification
تعدیل
levelling
تعدیل
regulation
تعدیل
modulation
تعدیل
equation of payments
تعدیل
damping
تعدیل
equalizing
تعدیل
adjustment
تعدیل
qualification
تعدیل
equalizes
تعدیل
equalized
تعدیل
equalize
تعدیل
equalising
تعدیل
equalises
تعدیل
equalised
تعدیل
editing
تعدیل
adjustments
تعدیل
realigned
تعدیل کردن
realigning
تعدیل کردن
realigns
تعدیل کردن
regulable
قابل تعدیل
lump sum redistribution
تعدیل یکجا
regulators
الت تعدیل
regulators
تعدیل کننده
regulator
الت تعدیل
regulator
تعدیل کننده
address adjustment
تعدیل نشانی
adjustment method
روش تعدیل
method of adjustment
روش تعدیل
collimate
تعدیل کردن
sight reduction
تعدیل رصد
stock adjustment
تعدیل موجودی
partial adjustment
تعدیل جزئی
coordinator
تعدیل کننده
price adjustment
تعدیل قیمت
modulator
تعدیل کننده
demand accommodation
تعدیل درخواستها
realign
تعدیل کردن
readjusts
دوباره تعدیل
dampened
تعدیل کردن
dampening
تعدیل کردن
dampens
تعدیل کردن
escalator
تعدیل کننده
adjusts
تعدیل کردن
adjusting
تعدیل کردن
adjust
تعدیل کردن
dampen
تعدیل کردن
escalators
تعدیل کننده
modifies
تعدیل کردن
modifies
جرح و تعدیل
modify
تعدیل کردن
readjusted
دوباره تعدیل
modify
جرح و تعدیل
modifying
تعدیل کردن
readjust
دوباره تعدیل
modifying
جرح و تعدیل
modifiers
تعدیل کننده
modifier
تعدیل کننده
readjusting
دوباره تعدیل
regulate
تعدیل کردن
measure
تعدیل کردن
regulates
تعدیل کردن
regulating
تعدیل کردن
adjustable
تعدیل پذیر
modulating
تعدیل کردن
modified
تعدیل شده
modulates
تعدیل کردن
moderator
تعدیل کننده
modulate
تعدیل کردن
adapt
تعدیل کردن
regulated
تعدیل کردن
moderators
تعدیل کننده
sumptuary
وابسته به تعدیل هزینه
strongback
الوار تعدیل ناو
modification factor
ضریب تعدیل کننده
moderator variable
متغیر تعدیل کننده
reduced form
فرم تعدیل شده
reduction to the meridian
تعدیل به نصف النهار
damper
عایق تعدیل کننده
contract price adjustment
تعدیل قیمت قرارداد
adaptable
قابل جرح و تعدیل
modificatory
متضمن تعدیل یااصلاح
escalation
ماده یا عبارت تعدیل
contract escalation clause
ماده تعدیل قرارداد
maladjustment
تعدیل وتنظیم غلط
maladjustments
تعدیل وتنظیم غلط
adapters
جرح و تعدیل کننده
adaptor
جرح و تعدیل کننده
coordinate
تعدیل کردن هم پایه
baf
ضریب تعدیل سوخت
adaptors
جرح و تعدیل کننده
adapted
جرح و تعدیل شده
bunker adjustment factor
ضریب تعدیل سوخت
adapter
جرح و تعدیل کننده
adjustable dimension
بعد تعدیل پذیر
adjustments
الت تعدیل اسباب تنظیم
adjustment
آلت تعدیل اسباب تنظیم
cac
هزینه تعدیل نرخ ارز
caf
ضریب تعدیل نرخ پول
trammel
تعدیل کردن بدام افتادن
trammel
الت ترسیم بیضی تعدیل
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
index linked insurance
بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
compensating winding
سیم پیچ تعدیل کننده
registering
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registers
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
thermostat
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
frequency medulation
تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
register
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
thermostats
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
g.d.p deflator
تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
degaussing
تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
streamliner
قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
collimate
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
escalation
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
thermostat
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostats
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
adapting
تعدیل کردن اقتباس کردن
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
adjusting
تعدیل کردن تنظیم کردن
moderates
اداره کردن تعدیل کردن
moderate
اداره کردن تعدیل کردن
adjusts
تعدیل کردن تنظیم کردن
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
adapts
تعدیل کردن اقتباس کردن
moderated
اداره کردن تعدیل کردن
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
moderating
اداره کردن تعدیل کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
adjusting
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com