Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English
Persian
cold swage
اهنگری کردن در حالت سرد
Other Matches
drop froge
اهنگری کردن حدیدهای اهنگری حدیدهای
forge
اهنگری کردن
smith
اهنگری کردن
forges
اهنگری کردن
hollow forge
اهنگری کردن مجوف
hot forge
اهنگری کردن گرم
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
forging
اهنگری
smithies
اهنگری
smithery
اهنگری
smithcraft
اهنگری
smith's shop
اهنگری
smithy
اهنگری
forges
کوره اهنگری
blanker
حدیده اهنگری
buldozer
کوره اهنگری
forgeability
قابلیت اهنگری
forgeable
قابل اهنگری
swage
سنبه اهنگری
stithy
دکان اهنگری
vise
گیره اهنگری
drop forging
اهنگری سقوطی
crucibles
بوته اهنگری
crucible
بوته اهنگری
tuyere
دهانه دم اهنگری
buldozer
ماشین اهنگری
forging crack
اهنگری شکافی
forging grade steel
فولاد اهنگری
black smith, hand hammer
چکش اهنگری
smith's shop
کارگاه اهنگری
furnace forge
اهنگری کورهای
sledge
چکش اهنگری
forging burst
اهنگری انفجاری
black smiths, sledge hammer
پتک اهنگری
sledges
چکش اهنگری
hot forging die
حدیده اهنگری گرم
drop press
پتک خودکار اهنگری
cold pressed forging
اهنگری فشاری سرد
drop hammer die
حدیده اهنگری گرم
hot working brass
برنج قابل اهنگری
open die forging
اهنگری حدیده ازاد
anvil block
سندان مخصوص اهنگری
swage
قالب یا پرس اهنگری
smithy
فلز فروشی اهنگری
drop hammer
پتک خودکار اهنگری
black smiths, top swage
قالب و سنبه اهنگری
smithies
فلز فروشی اهنگری
drop forging press
پرس اهنگری حدیدهای
forge pig iron
اهن خام اهنگری
forged steel
فولاد اهنگری شده
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
forge
ساختن کوره یا کارگاه اهنگری
forges
ساختن کوره یا کارگاه اهنگری
forging
قطعه اهنگری کوره کاری
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
three square
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
uncouple
از حالت زوجی خارج کردن
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
cold galvanize
گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
deconcentrate
از حالت تغلیظ خارج کردن
cold reduce
نورد کردن در حالت سرد
dive bombing
بمباران کردن در حالت شیرجه
to defend aggressively
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
to stonewall
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
demilitarized
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
demilitarised
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demobilization
بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
demilitarize
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
done for
<idiom>
ویران کردن ،به حالت نزار درآمدن
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
mode
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
escape character
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
preparation
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
hallucinated
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinate
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
reprisals
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
postures
حالت
stated
حالت
queasiness
حالت قی
posturing
حالت
postured
حالت
feverishness
حالت تب
stating
حالت
states
حالت
temperaments
حالت
state-
حالت
posture
حالت
tempered
حالت
temperament
حالت
glass eyed
بی حالت
estate
حالت
estates
حالت
tempers
حالت
status
حالت
makes
حالت
state
حالت
if
حالت
grain
حالت
make
حالت
idiocrasy
حالت
expression
حالت
attitudes
حالت
expressions
حالت
disposition
حالت
attitude
حالت
condition
حالت
self
حالت
phase
حالت
phased
حالت
stance
حالت
phases
حالت
temper
حالت
situation
حالت
moods
حالت
febricity
حالت تب
pyreticosis
حالت تب
unexpressive
بی حالت
cases
حالت
predicament
حالت
predicaments
حالت
manner
حالت
line condition
حالت خط
mood
حالت
fettle
حالت
ill conditioned
بد حالت
stances
حالت
case
حالت
situations
حالت
miriness
حالت باطلاقی
initial state
حالت اغازی
input mode
حالت ورودی
insert mode
حالت درج
isopiestic
حالت فشارمتعادل
iciness
حالت یخی
milkiness
حالت شیری
linearity
حالت طولی
inactive status
حالت انتساب
in form
خوش حالت
in a state of depression
در حالت افسردگی
locative
حالت مکانی
ignition condition
حالت احتراق
i.c.
حالت اولیه
lucid interval
حالت افاقه
logical state
حالت یک منطقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com