English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
transferable securities اوراق بهادار قابل انتقال
Search result with all words
commercial paper اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
Other Matches
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
marketable securities اوراق بهادار قابل معامله
re issuable notes اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
negotiable papers اوراق قابل انتقال
transferable commercial instrument اوراق تجارتی قابل انتقال
bonds اوراق بهادار
drafts اوراق بهادار
securities اوراق بهادار
draft اوراق بهادار
drafted اوراق بهادار
papers اوراق بهادار
papering اوراق بهادار
papered اوراق بهادار
paper اوراق بهادار
negotiable papers اوراق بهادار
negotiable instruments اوراق بهادار
registered securities اوراق بهادار با نام
government securities اوراق بهادار دولتی
brokers دلال اوراق بهادار
brokering دلال اوراق بهادار
stock exchange بورس اوراق بهادار
stock exchanges بورس اوراق بهادار
stock exchange بورس اوراق بهادار
bourse [in a non-English-speaking country] بورس اوراق بهادار
portfolios موجودی اوراق بهادار
portfolio موجودی اوراق بهادار
broker دلال اوراق بهادار
securities market بازار اوراق بهادار
brokered دلال اوراق بهادار
assumed portfolio اوراق بهادار مفروض
security market بازار اوراق بهادار
securities department اداره اوراق بهادار
bearer securities اوراق بهادار بی نام
redemption مبادله اوراق بهادار با پول
ceded portfolio اوراق بهادار واگذار شده
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
over-the-counter trading of securities بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
pegging تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
quotation قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotations قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
liquidity preference theory براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
appraisement bond اوراق قرضه قابل تجدیدارزیابی
bondable قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
negotiates قابل انتقال
negotiating قابل انتقال
alienable قابل انتقال
transmissive قابل انتقال
negotiable قابل انتقال
portable قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
open cheque چک قابل انتقال
negotiate قابل انتقال
removable قابل انتقال
demountable قابل انتقال
conductible قابل انتقال
descendible قابل انتقال
transferable قابل انتقال
conveyable قابل انتقال
transferable credit اعتبار قابل انتقال
assignable credit اعتبار قابل انتقال
negotiable instrument سند قابل انتقال
irremovable غیر قابل انتقال
transferable credit اعتباراسنادی قابل انتقال
non transferable غیر قابل انتقال
shiftable قابل تعویض یا انتقال
built in غیر قابل انتقال
transmissable rights حقوق قابل انتقال
portable program برنامه قابل انتقال
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
removable mass storage انباره انبوه قابل انتقال
inalienably بطور غیر قابل انتقال
movable support تکیه گاه قابل انتقال
inheritable میراث بردنی قابل انتقال
removable storage media رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
movable dam سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
relocatable آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
perpetual bonds اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
deferred exit انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
asynchronous انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
demodulator دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
priced بهادار
valuables چیزهای بهادار
negotiable instrument اسناد بهادار
valuable goods اشیاء بهادار
semi-precious نیمه بهادار
bourse بازاراوراق بهادار
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
stockbroking دلالی بورس واوراق بهادار
stockbrokerage دلالی بورس واوراق بهادار
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
in quires اوراق
papering اوراق
paper اوراق
papered اوراق
papers اوراق
scrapped اوراق دورانداختن
scrap اوراق دورانداختن
government stock اوراق بهاداردولتی
treasury bonds اوراق بهادارخزانه
secret papers اوراق سری
scrapping اوراق دورانداختن
scrapper اوراق کننده
obligations اوراق قرضه
printed matter اوراق چاپی
savings bond اوراق قرضه
overhaul اوراق کردن
overhauled اوراق کردن
substituted service اوراق دعوی
overhauling اوراق کردن
overhauls اوراق کردن
scraps اوراق دورانداختن
obligation اوراق قرضه
disassemble اوراق کردن
document bills اوراق تجارتی
commercial papers اوراق تجارتی
bond اوراق قرضه
commercial bills اوراق تجارتی
commerical papers اوراق تجارتی
cannibalization اوراق کردن
debenture اوراق قرضه
junk bonds اوراق قرضهی قمارآمیز
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
scrapbook دفتر اجناس اوراق
scrapbooks دفتر اجناس اوراق
junk bond اوراق قرضهی قمارآمیز
overhaul اوراق کردن کامل
bond issue صدور اوراق قرضه
salvage اوراق کردن وسایل
salvaged اوراق کردن وسایل
salvages اوراق کردن وسایل
salvaging اوراق کردن وسایل
overhauls اوراق کردن کامل
overhauling اوراق کردن کامل
overhauled اوراق کردن کامل
junk جنس اوراق وشکسته
scraps ماشین الات اوراق
scrap نزاع اوراق کردن
scrap خرده اوراق کردن
scrapped ماشین الات اوراق
scrapped نزاع اوراق کردن
scrapped خرده اوراق کردن
scraps خرده اوراق کردن
scrapping ماشین الات اوراق
scrapping نزاع اوراق کردن
scrapping خرده اوراق کردن
scraps نزاع اوراق کردن
scrap ماشین الات اوراق
preference bonds اوراق قرضه ممتاز
registered bond اوراق قرضه با نام
documents پرونده ها [اسناد] [اوراق]
government bonds اوراق قرضه دولتی
scrappiness اوراق شدگی ستیزه جویی
loose-leaf دارای برگهایا اوراق ول و جداشدنی
cannibalize محل اوراق کردن وسایل
cannibalized محل اوراق کردن وسایل
yield of bonds نرخ بازده اوراق قرضه
loose leaf دارای برگهایا اوراق ول و جداشدنی
cannibalised محل اوراق کردن وسایل
cannibalising محل اوراق کردن وسایل
cannibalizes محل اوراق کردن وسایل
cannibalizing محل اوراق کردن وسایل
cannibalises محل اوراق کردن وسایل
leaflets اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflet اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleted اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
archive ضبط اسناد و اوراق بایگانی
leafleting اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
leaflet bomb بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
To take something to pieces. دل وروده چیزی را در آوردن ( اوراق کردن )
bearer stock سهام و اوراق قرضه بدون نام
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
coupon payments منظورپرداختهای ثابت بابت بهره اوراق قرضه است
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com