English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English Persian
negotiable papers اوراق قابل انتقال
Search result with all words
commercial paper اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
transferable commercial instrument اوراق تجارتی قابل انتقال
transferable securities اوراق بهادار قابل انتقال
Other Matches
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
appraisement bond اوراق قرضه قابل تجدیدارزیابی
marketable securities اوراق بهادار قابل معامله
bondable قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
re issuable notes اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
negotiating قابل انتقال
conveyable قابل انتقال
portable قابل انتقال
negotiates قابل انتقال
removable قابل انتقال
transferable قابل انتقال
conductible قابل انتقال
open cheque چک قابل انتقال
negotiable قابل انتقال
negotiate قابل انتقال
alienable قابل انتقال
demountable قابل انتقال
descendible قابل انتقال
transmissive قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
shiftable قابل تعویض یا انتقال
negotiable instrument سند قابل انتقال
transferable credit اعتبار قابل انتقال
transferable credit اعتباراسنادی قابل انتقال
irremovable غیر قابل انتقال
non transferable غیر قابل انتقال
portable program برنامه قابل انتقال
assignable credit اعتبار قابل انتقال
built in غیر قابل انتقال
transmissable rights حقوق قابل انتقال
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
inalienably بطور غیر قابل انتقال
inheritable میراث بردنی قابل انتقال
movable support تکیه گاه قابل انتقال
removable mass storage انباره انبوه قابل انتقال
removable storage media رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
movable dam سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
relocatable آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
perpetual bonds اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
asynchronous انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
deferred exit انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
demodulator دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
paper اوراق
papering اوراق
papers اوراق
papered اوراق
in quires اوراق
savings bond اوراق قرضه
paper اوراق بهادار
commercial papers اوراق تجارتی
secret papers اوراق سری
overhauled اوراق کردن
scrapper اوراق کننده
overhauls اوراق کردن
disassemble اوراق کردن
obligations اوراق قرضه
obligation اوراق قرضه
papered اوراق بهادار
treasury bonds اوراق بهادارخزانه
securities اوراق بهادار
bonds اوراق بهادار
commerical papers اوراق تجارتی
drafts اوراق بهادار
overhaul اوراق کردن
overhauling اوراق کردن
papers اوراق بهادار
papering اوراق بهادار
debenture اوراق قرضه
printed matter اوراق چاپی
scrap اوراق دورانداختن
negotiable instruments اوراق بهادار
substituted service اوراق دعوی
negotiable papers اوراق بهادار
drafted اوراق بهادار
scrapped اوراق دورانداختن
scrapping اوراق دورانداختن
government stock اوراق بهاداردولتی
cannibalization اوراق کردن
bond اوراق قرضه
scraps اوراق دورانداختن
document bills اوراق تجارتی
draft اوراق بهادار
commercial bills اوراق تجارتی
scrapping نزاع اوراق کردن
scrapping ماشین الات اوراق
scraps ماشین الات اوراق
salvaged اوراق کردن وسایل
scraps نزاع اوراق کردن
overhauled اوراق کردن کامل
portfolios موجودی اوراق بهادار
scrapbooks دفتر اجناس اوراق
overhaul اوراق کردن کامل
scrapbook دفتر اجناس اوراق
scrapping خرده اوراق کردن
government bonds اوراق قرضه دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
salvages اوراق کردن وسایل
salvaging اوراق کردن وسایل
portfolio موجودی اوراق بهادار
junk جنس اوراق وشکسته
stock exchanges بورس اوراق بهادار
stock exchange بورس اوراق بهادار
scrapped خرده اوراق کردن
scrapped نزاع اوراق کردن
documents پرونده ها [اسناد] [اوراق]
brokered دلال اوراق بهادار
broker دلال اوراق بهادار
scrap نزاع اوراق کردن
scrap ماشین الات اوراق
security market بازار اوراق بهادار
stock exchange بورس اوراق بهادار
bourse [in a non-English-speaking country] بورس اوراق بهادار
securities department اداره اوراق بهادار
brokering دلال اوراق بهادار
junk bond اوراق قرضهی قمارآمیز
scrapped ماشین الات اوراق
junk bonds اوراق قرضهی قمارآمیز
scrap خرده اوراق کردن
securities market بازار اوراق بهادار
overhauling اوراق کردن کامل
scraps خرده اوراق کردن
salvage اوراق کردن وسایل
overhauls اوراق کردن کامل
brokers دلال اوراق بهادار
preference bonds اوراق قرضه ممتاز
bond issue صدور اوراق قرضه
registered bond اوراق قرضه با نام
registered securities اوراق بهادار با نام
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
bearer securities اوراق بهادار بی نام
assumed portfolio اوراق بهادار مفروض
scrappiness اوراق شدگی ستیزه جویی
leafleting اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflets اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
yield of bonds نرخ بازده اوراق قرضه
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
loose-leaf دارای برگهایا اوراق ول و جداشدنی
archive ضبط اسناد و اوراق بایگانی
loose leaf دارای برگهایا اوراق ول و جداشدنی
redemption مبادله اوراق بهادار با پول
cannibalises محل اوراق کردن وسایل
cannibalize محل اوراق کردن وسایل
cannibalising محل اوراق کردن وسایل
cannibalized محل اوراق کردن وسایل
cannibalizes محل اوراق کردن وسایل
cannibalised محل اوراق کردن وسایل
leaflet اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleted اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
cannibalizing محل اوراق کردن وسایل
ceded portfolio اوراق بهادار واگذار شده
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
pegging تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
bearer stock سهام و اوراق قرضه بدون نام
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
over-the-counter trading of securities بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
To take something to pieces. دل وروده چیزی را در آوردن ( اوراق کردن )
leaflet bomb بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
quotations قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotation قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
coupon payments منظورپرداختهای ثابت بابت بهره اوراق قرضه است
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
bears سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bear سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
sensible قابل درک قابل رویت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presumable قابل استنباط قابل استفاده
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com