English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (2 milliseconds)
English Persian
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
Other Matches
authority اولیاء امور
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
supervisory نظارتی
supervisory control کنترل نظارتی
supervisory signals علائم نظارتی
surveillance video recording نگارش ویدئوی نظارتی
Halloween شب اولیاء
saint " اولیاء "
saints " اولیاء "
hierolatry پرستش اولیاء
hallowmas عید اولیاء
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
hallow een شب اولیاء :اخرین شب ماه اکتبر
patristic وابسته به اولیاء وبزرگان مذهب
hagiography شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
amor امور
interior affairs امور داخلی
financial affairs امور مالی
combat duty امور رزمی
state affairs امور مملکتی
interior امور داخله
religious matters امور دینی
authority ties of the state مصادر امور
miscellaneous امور متفرقه
personal affairs امور شخصی
authority ties of the state اولیا امور
civil affairs امور غیرنظامیان
non litigious matters امور حسبی
money matters امور پولی
interiors امور داخله
the high functionery ries of the state مصادر امور
aviation authority امور هواپیمایی
authorities اولیای امور
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
majordomo متصدی امور خانوادگی
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
financial affairs امور مربوط به مالیه
fish warden متصدی امور شیلات
foreign minister وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
g air رکن 2 امور هوایی
tax administration اداره امور مالیات
militarization نظامی کردن امور
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
resgestae امور انجام شده
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
space broker کارگزار امور تبلیغات
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
State Department وزارت امور خارجه
table of authorities جدول اولیا امور
testamentary causes امور مربوط به وصایا
principal centre of affairs مرکز مهم امور
corporate treasurer مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
non litigious jurisdiction act قانون امور حسبی
non litigious matters act قانون امور حسبی
to arrange matters ترتیب دادن امور
politico military امور سیاسی نظامی
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
routine امور غیر مهم
probate court محکمه امور حسبی
civic action امور عام المنفعه
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
air branch قسمت امور هوایی
Foreign Office وزارت امور خارجه
promiscuous بیقید در امور جنسی
chaplain افسر امور دینی
chaplains افسر امور دینی
bureaucratic وابسته به امور اداری
routines امور غیر مهم
routinely امور غیر مهم
clerical test ازمون امور دفتری
administrations اداره امور یکانها
customs broker واسطه امور گمرکی
administration اداره امور یکانها
to take the helm زمام امور رادردست گرفتن
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
surgical مربوط به امور پزشکی جراحی
technicians شخص متخصص در امور صفتی
technician شخص متخصص در امور صفتی
politics علم سیاست امور سیاسی
strategic مربوط به امور سوق الجیشی
domicile منزل یا مرکز مهم امور
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
domiciles منزل یا مرکز مهم امور
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
presswork اداره مطبعه امور چاپخانه
counsel appointed وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
cryptologistics امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
diplomatist کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
parochialism امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
channelled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
homes امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
rummage sale حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
channeling کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
dialectic هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
channeled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
functional رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
superstitious uses مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
hipster شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
selenodetic امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
job زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
housekeeping در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
politics علم سیاسی امور سیاسی
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com