English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
idols of the market اوهام ناشی از سخن وامیزش
Other Matches
idols of the cave اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the theatre اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
nimbus اوهام
nimbuses اوهام
fanciful پر اوهام
idoliom اوهام
idols of the cave اوهام شخصی
disillusion رفع اوهام
disillusions رفع اوهام
idols of the tribe اوهام بشری
cloud-cuckoo-land سرزمین اوهام
idols of the tribe اوهام جنسی
disillusioning رفع اوهام
halucinogenic مواد مخدره ایکه ایجاد اوهام وهذیان میکند
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
hallucinating گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinate گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
gauche ناشی کج
therefrom ناشی از ان
mala filde ناشی
even tual ناشی
ill ناشی
skilless ناشی
resultant ناشی
resulting ناشی
muff ناشی
dilettante ناشی
muffing ناشی
maladroit ناشی
ill- ناشی
ills ناشی
emergent ناشی
muffs ناشی
muffed ناشی
on account of somebody [something] ناشی از
Due to ناشی از
result ناشی
due ناشی از
resulted ناشی
amateurish ناشی
dilettanti ناشی
dilettantes ناشی
skill less ناشی
descended ناشی
emanated ناشی شدن
toxic ناشی از زهراگینی
awkward بی لطافت ناشی
negligent ناشی از بی مبالاتی
hypostatic ناشی از ته نشینی
gaucherie ناشی گری
unfortunate ناشی ازبدبختی
issue ناشی شدن
emanate ناشی شدن
novice ادم ناشی
novices ادم ناشی
adipic ناشی ازچربی
emanates ناشی شدن
emanating ناشی شدن
awkwardness ناشی گری
dittographic ناشی ازتکراراشتباهی
due to an accident ناشی از یک حادثه
abnerval ناشی از عصب
issues ناشی شدن
issued ناشی شدن
guttural ناشی از گلو
unperfect ناشی نابلد
stingy ناشی از خست
rhapsodical ناشی از احساسات
awkward age سن خامکار [ناشی]
rises ناشی شدن
rises ناشی شدن از
rise ناشی شدن
rise ناشی شدن از
sequent منتج ناشی
variorum ناشی ازچندمنبع
unskil ناشی بی مهارت
internal ناشی ازدرون
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
irritative ناشی از تحریک
jackleg ناشی نادرست
gremie بی تجربه و ناشی
tisy ناشی از مستی
premune ناشی از جلوگیری
privative ناشی از محرومیت
well-intentioned ناشی از نیت خوب
toxic psychosis روان پریشی ناشی از سم
tutelar authority اختیار ناشی از قیومت
result ناشی شدن نتیجه
use inheritance وراثت ناشی از کاربرد
sentiment ضعف ناشی ازاحساسات
vinculo matrimonii ناشی از علقه زوجیت
war risks خطرات ناشی از جنگ
wind wave موج ناشی از باد
resulting ناشی شدن نتیجه
resulted ناشی شدن نتیجه
wind wave خیز اب ناشی از باد
associative inhibition بازداری ناشی از تداعی
short sighted ناشی از کوته نظری
renunciative ناشی از انکار نفس
ravening حریص ناشی از حرص
ebb current جریان ناشی از افت اب
profits a prendre حقوق ناشی از مزارعه
left handed واقع در سمت چپ ناشی
pot valour دلپری ناشی از مستی
perjurious ناشی از پیمان شکنی
occupation disease امراض ناشی از کار
intuitional ناشی از درک مستقیم
impiteous ناشی از سخت دلی
inexpertly ازروی ناشی گری
interoceptive ناشی از امعاء واحشاء
renunciatory ناشی از انکار نفس
royalistic ناشی از شاه پرستی
shear stress تنش ناشی از برش
indiscriminate ناشی از عدم تبعیض
shear failure گسیختگی ناشی از برش
absorption losses تلفات ناشی از جذب
shear crack ترک ناشی از برش
associative facilitation سهولت ناشی از تداعی
occupation authorities اقتدارات ناشی از اشغال
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
despiteous ناشی ازکینه یالج
diastrophic ناشی ازتغییرات ارضی
scorbutic ناشی از کمبود ویتامین C
rube ادم دهاتی ناشی
inexpertness ناشی گری بی تخصصی
transmissions خطای ناشی از اختلال در خط
kinetic energy نیروی ناشی ازحرکت
comes رخ دادن ناشی شدن
come رخ دادن ناشی شدن
ingenious با هوش ناشی از زیرکی
arising رخ دادن ناشی شدن
flow ناشی شدن فلو
arise رخ دادن ناشی شدن
proceed ناشی شدن از عایدات
flowed ناشی شدن فلو
arises رخ دادن ناشی شدن
flows ناشی شدن فلو
proceeded ناشی شدن از عایدات
transmission خطای ناشی از اختلال در خط
well meaning ناشی از قصد خوب
thoughtless لاقید ناشی از بی فکری
internal باطنی ناشی ازدرون
well-meaning ناشی از قصد خوب
cost push inflation تورم ناشی از فشار هزینه
repetitive stress injury اسیب ناشی از فشار تکراری
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
rounding errors خطاهای ناشی از سرراست کردن
simple content debt دین ناشی از قرارداد شفاهی
social decrement کاهش ناشی از کار جمعی
demand pull inflation تورم ناشی از فشار تقاضا
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
deflationary gap لطمه ناشی از رکود اقتصادی
covenant in low تعهد ناشی ازحکم قانون
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
dispersion error اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
rental income درامد ناشی از اجاره بها
forced vibration ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
derives ناشی شدن از منتج کردن
derive ناشی شدن از منتج کردن
awesome حاکی از ترس ناشی از بیم
lummox ادم ناشی وخام دست
occupation authority اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
faute de mieux همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
paganish بیت پرست ناشی ار شرک
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
deriving ناشی شدن از منتج کردن
property income درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
scrupulous ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
lewd ناشی از هرزگی شهوت پرست
titular ناشی از لقب رسمی افتخاری
somatogenic ناشی از سلولهای جداری وبدنه
hunger osteopathy بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
maladroitness ناشی گری بیدست و پایی
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machined خطای ناشی از خرابی قطعه
greenhorn مبتدی ادم خام یا ناشی
wage push inflation تورم ناشی از فشار مزد
greenhorns مبتدی ادم خام یا ناشی
catcher بوکسور ناشی کتک خور
laity مردم غیر روحانی ناشی
bizarre غیر مانوس ناشی از هوس
well mcaning خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load سربار ناشی از اثرات باد
machines خطای ناشی از خرابی قطعه
jus in re حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
induce خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
truncation خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
induces خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
social security wealth ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com