Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
Other Matches
staging light
چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
cyclic redundancy check
بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
suspension
اویزش
suspensions
اویزش
four point suspension
اویزش چهارگوش
sus.per coll
حلق اویزش کنید
catenary suspension
اویزش سیم رانش
front axle suspension
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
slingshots
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock-cars
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
automobiles
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
cyclic
چرخهای
cyclic process
فرایند چرخهای
cyclonic rain
باران چرخهای
cyclic permutation
جایگشت چرخهای
clock work
چرخهای ساعت
cyclic check
مقابله چرخهای
cyclic code
رمز چرخهای
cyclic shift
تغییر مکان چرخهای
front wheel drive
محرک چرخهای جلو
front wheel suspension
تعلیق چرخهای جلو
clockwork
چرخهای ساعت منظم وخودکار
geared
مجموع چرخهای دنده دار
nosing
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
gear
مجموع چرخهای دنده دار
gears
مجموع چرخهای دنده دار
Where are the luggage trolleys?
چرخهای دستی حمل بار کجاست؟
pants
پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
divided landing gear
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
tandem roller
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
cassette
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
dumptor
کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
cassettes
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
frontward
جلوی
former
جلوی
feont
جلوی
fore
جلوی قایق
forward
جلوی گستاخ
forwarded
جلوی گستاخ
in the way
جلوی راه
prior
پیشین جلوی
at the fore
در جلوی کشتی
before my very eyes
جلوی چشمهایم
sincipital
واقع در جلوی سر
fore
جلوی درجلو
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
forward area
منطقه جلوی رزم
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
forward echelon
رده جلوی نبرد
anticum
جرز جلوی معبد
camber
انحنای جلوی اسکی
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
bowed
قسمت جلوی قایق
bow
قسمت جلوی قایق
head sail
بادبان جلوی دکل
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
cambers
انحنای جلوی اسکی
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
deck
سکوی جلوی تانک
decked
سکوی جلوی تانک
decks
سکوی جلوی تانک
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
prowords
کلمات جلوی جملات
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
bowing
قسمت جلوی قایق
foresheets
فضای جلوی قایق
afterleech
بادبان جلوی قایق
bows
قسمت جلوی قایق
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
tack
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
to swat the ball away
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
muzzle boresight
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
to let rip
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
I dare you to say it to his face.
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
horseless carriage
اتومبیل
jack
جک اتومبیل
jacks
جک اتومبیل
speedway
اتومبیل رو
car
اتومبیل
motor coach jack
جک اتومبیل
car jack
جک اتومبیل
cars
اتومبیل
automobile
اتومبیل
autocar
اتومبیل
automobiles
اتومبیل
hobby car
اتومبیل دو در
pony car
اتومبیل دو در
sqark plug
در اتومبیل
moustaches
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
hooting signal
سیگنال اتومبیل
heater plug
شمع اتومبیل
auto radio
گیرنده اتومبیل
garageman
تعمیرکار اتومبیل
funny car
اتومبیل غیرعادی
a large car
یک اتومبیل بزرگ
flivver
اتومبیل ارزان
formula car
اتومبیل مسابقه
top boot
کروک اتومبیل
saloon car
اتومبیل کالسکهای
racing car
اتومبیل مسابقه
car port
سایبان اتومبیل
pneumatic tube
لاستیک اتومبیل
patrol wagon
اتومبیل پلیس
passenger car
اتومبیل سواری
patrol cars
اتومبیل گشتی
tricar
اتومبیل سه چرخه
snowmobile
اتومبیل برفی
touring car
اتومبیل 4 یا 5 یا 6 نفره
station car
اتومبیل استیشن
starting crank
هندل اتومبیل
sprinkler truck
اتومبیل ابپاش
sports sedan
اتومبیل کوچک
sport car
اتومبیل اسپورت
sport car
اتومبیل کورسی
sport car
اتومبیل شکاری
passanger car
اتومبیل شخصی
a medium sized car
یک اتومبیل متوسط
car hire
اجاره اتومبیل
licence plate
پلاک اتومبیل
car breakdown
خرابی اتومبیل
jitney
اتومبیل کرایهای
jackshaft
دنده دو در اتومبیل
interior heater
بخاری اتومبیل
ignition coil
کویل اتومبیل
a small car
یک اتومبیل کوچک
motorcar jack
بالابر یا جک اتومبیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com