Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
Other Matches
clouting	پارچه کهنه کهنه
clouts	پارچه کهنه کهنه
clouted	پارچه کهنه کهنه
clout	پارچه کهنه کهنه
professors	استاد
wright	استاد
instructor	استاد
instructors	استاد
skilful	استاد
adept	استاد
professor	استاد
maestros	استاد
craftsmaster	استاد
maestro	استاد
past masters	استاد پیشین
past masters	استاد قدیمی
tutors	استاد راهنما
tutored	استاد راهنما
tutor	استاد راهنما
master off	استاد شمشیربازی
handiest	استاد در کارخود
handier	استاد در کارخود
masters	استاد شطرنج
handy	استاد در کارخود
mastered	استاد شطرنج
mastered	ارباب استاد
master	ارباب استاد
past master	استاد پیشین
past master	استاد قدیمی
master workman	استاد کار
elaborating	ساخت استاد
masters	ارباب استاد
chess master	استاد شطرنج
master	استاد شطرنج
elaborate	ساخت استاد
elaborated	ساخت استاد
elaborates	ساخت استاد
adjoint	معاون استاد
practice makes perfect	کارکن تا استاد شوی
grandmasters	استاد بزرگ شطرنج
analyst	استاد تجزیه روانکاو
grandmaster	استاد بزرگ شطرنج
philologist	استاد زبان شناسی
analysts	استاد تجزیه روانکاو
donnish	وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
regius professor	استاد منصوب ازطرف پادشاه
black belt	کمربند سیاه استاد جودو
black belts	کمربند سیاه استاد جودو
As a university professor , his performance stank.	طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
international master	استاد بین المللی شطرنج
To be a master of ones craft.	درفن خود استاد بودن
to live in	پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
don	رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
donned	رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
donning	رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
dons	رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor knows what he is talking about.	استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
The professor stepped into the classroom.	استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
Freemason	[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
school doctor	استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
following my lead	یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
out of d.	کهنه
worn-out	کهنه
worn out	کهنه
kettle holder	کهنه
poky	کهنه
pokiest	کهنه
pokier	کهنه
crusted	کهنه
antiquated	کهنه
rungs	کهنه
run-down	کهنه
run down	کهنه
timeworn	کهنه
by gone	کهنه
musty	کهنه
tatters	کهنه
ragman	کهنه خر
gray	کهنه
fogram	کهنه
behind the times	کهنه
dossil	کهنه
wadding	کهنه
mucid	کهنه
antiques	کهنه
antique	کهنه
age-old	کهنه
age old	کهنه
obsolescent	کهنه
knacker	کهنه خر
pokey	کهنه
tacky	کهنه
weatherbeaten	کهنه
old-fashioned	کهنه
behindhand	کهنه
trite	کهنه
obsolete	کهنه
rags	کهنه
fusty	کهنه
fustiest	کهنه
fustier	کهنه
olden	کهنه
archaic	کهنه
wads	کهنه
rag	کهنه
wad	کهنه
obsolescence	کهنه گی
weatherworn	کهنه
dowdy	کهنه
lint	کهنه
trity	کهنه
ragged	کهنه
shabbly	کهنه
worm eaten	کهنه
stale	کهنه
outworn	کهنه
fogyish	کهنه پرست
duddy	کهنه پوش
duddie	کهنه پوش
fogyism	کهنه پرستی
obsolesce	کهنه شدن
boneman	کهنه فروش
fripper	کهنه فروش
fripperer	کهنه فروش
sour dough	کهنه کار
codex	دستخط کهنه
old wool	پشم کهنه
stale joke	جوک کهنه
green meat	گوشت کهنه
dodoes	کهنه پسند
rag picker	کهنه برچین
pseudo archaic	کهنه نما
uptight	کهنه پرست
unreconstructed	کهنه پرست
ogygian	بسیار کهنه
dodo	کهنه پسند
fuddy-duddies	کهنه اندیش
wash linen	کهنه فرفشویی
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
ragman	کهنه فروش
superannuate	کهنه شدن
fuddy-duddy	کهنه اندیش
the old world	جهان کهنه
hunkerism	کهنه پرستی
thread bare	فرش کهنه
unworn	کهنه نشده
wall rue	سداب کهنه
dodos	کهنه پسند
back numbers	چیز کهنه
aging	کهنه کردن
dabs	کهنه را نم زدن
old timer	کهنه کار
dabbed	کهنه را نم زدن
old-timer	کهنه کار
old-timers	کهنه کار
dab	کهنه را نم زدن
ages	کهنه کردن
old	کهنه کار
age	کهنه کردن
rags	کهنه شدن
aging	کهنه شدن
veteran	کهنه سرباز
Neanderthal	خیلی کهنه
back numbers	شماره کهنه
back number	شماره کهنه
veteran	کهنه کار
superannuated	زیاد کهنه
lint	کهنه فتیله
veterans	کهنه سرباز
veterans	کهنه کار
obscurantism	کهنه پرستی
old	پیرانه کهنه
older	کهنه کار
back number	چیز کهنه
shabbier	کهنه ژنده
shabbiest	کهنه ژنده
shabby	کهنه ژنده
wad	کهنه نمد
mouldy	کهنه وفاسد
duds	رخت کهنه
junk	کهنه و کم ارزش
dead	منسوخ کهنه
antiquate	کهنه کردن
wads	کهنه نمد
oldest	پیرانه کهنه
rag	کهنه شدن
ancient	کهن کهنه
older	پیرانه کهنه
oldest	کهنه کار
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
antediluvian	ادم کهنه پرست
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
stager	ادم کهنه کار
sea dog	ملوان کهنه کار
to pick rags	کهنه برچینی کردن
wear out	کهنه و فرسوده شدن
passe	کهنه مسلک گذشته
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com