Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English
Persian
he is next to you in rank
او در رتبه پس از شماست
Other Matches
score
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scored
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scores
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
as you wish
به اختیار شماست
that is your duty and not mine
این وفیفه شماست
Please excuse my back.
ببخشید پشتم به شماست
it is to your i. to go
به نفع شماست که بروید
This is your share ( portion ) .
این قسمت ( سهم) شماست
Thank you, this is for you.
متشکرم. این هم انعام شماست.
This raincoat is exactly like yours .
این بارانی عین مال شماست
as your please
هر طور میل شما است اختیار با شماست
stepping
رتبه
degree
رتبه
rank
رتبه
grades
رتبه
degrees
رتبه
ranks
رتبه
of the same grade
هم رتبه
run of the mine
بی رتبه
step
رتبه
station
رتبه
stationed
رتبه
stations
رتبه
order
رتبه
from within the ranks of
از رتبه
coordinate
هم رتبه
ranked
رتبه
grade
رتبه
minor
پایین رتبه
outrank
رتبه بالاترداشتن
permanent rank
رتبه دایمی
centile rank
رتبه صدکی
ranks
رتبه بندی
compeer
هم رتبه بودن با
percentile rank
رتبه صدکی
episcopate
رتبه اسقفی
high order
رتبه بالا
high ranking
عالی رتبه
juniority
رتبه پائین تر
khedivate
رتبه خدیو
khediviate
رتبه خدیو
low order
پایین رتبه
ranking
رتبه بندی
ranking
عالی رتبه
demotion
تنزل رتبه
ranked
رتبه بندی
stepping
رتبه درجه
step
مرحله رتبه
step
رتبه درجه
ratings
درجه رتبه
rating
درجه رتبه
third degree
رتبه سوم
dignity
مقام رتبه
placing
مقام رتبه
places
مقام رتبه
place
مقام رتبه
degradation
تنزل رتبه
stepping
مرحله رتبه
to get one's stripes
رتبه گرفتن
grades
درجه رتبه
degrades
تنزیل رتبه
grade
درجه رتبه
rank
رتبه بندی
degrade
تنزیل رتبه
eminency
عالی رتبه عالیجناب
princeling
شاهزاده پایین رتبه
constableship
وفیفه یا رتبه پلیس
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
advancing
<adj.>
ترفیع رتبه دادن
high order bit
بیت بالا رتبه
subalternate
شخص پایین رتبه
the rank of colonel
پایه یا رتبه سرهنگی
advance
ترفیع رتبه دادن
justiciary
داور عالی رتبه
noncommissioned officer
افسر دون رتبه
low order digit
رقم پایین رتبه
comedown
تنزل رتبه ومقام
degree
رتبه بندی کردن
inferiors
پایین رتبه فرعی
ranks
رتبه بندی کردن
ranked
رتبه بندی کردن
rank
رتبه بندی کردن
grades
درجه بندی رتبه
demote
تنزل رتبه دادن
grade
درجه بندی رتبه
degrades
تنزل رتبه دادن
degrade
تنزل رتبه دادن
demoting
تنزل رتبه دادن
demotes
تنزل رتبه دادن
demoted
تنزل رتبه دادن
degrees
رتبه بندی کردن
promotion
ترفیع رتبه پیشرفت
below the horizon
رتبه من از او پایین تر است
eminence
عالی رتبه عالیجناب
inferior
پایین رتبه فرعی
minor
پایین رتبه خرد
promotions
ترفیع رتبه پیشرفت
clock stagger
رتبه زمان سنجی
credit rating
رتبه بندی اعتباری مشتریان
duumvir
شریک رتبه حکومت دو نفری
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
puisne judge
قاضی پایین رتبه دادرس جز
Esteemed commissioner!
مامور عالی رتبه محترم!
to act
[as somebody]
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
stratum
رتبه طبقه نسج سلولی
duumvirate
اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
commissioner
مامور عالی رتبه دولت
isotropic ranking
رتبه بندی غیر کمی
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
eminence
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
downgraded
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
chancellory
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
downgrade
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrades
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
undergrad u te
شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
disrate
پست کردن تقلیل رتبه دادن
downgrading
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
ranking
دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
he rose from the ranks
از پایه سربازی باینجارسید از رتبه سربازی ترقی کرد
service rating
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
advances
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com