Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (6 milliseconds)
English
Persian
they mulcted him
او را جریمه کردند
Other Matches
finable
جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
he was refused employment
کردند
The trees are in bloom .
درختها گه کردند
they put their heads together
با هم مشورت کردند
they proclaimed him sovereign
اعلان کردند
what a ready welcome i found!
چه حسن استقبالی از من کردند !
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
they had words
باهم نزاع کردند
he was sent to england
به انگلیس اعزام کردند
They pinched my keys.
کلیدهایم رابلند کردند
they put up a good fight
جنگ خوبی کردند
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
It was required of me . They imposed it on me .
آنرا به من تکلیف کردند
They greeted each other.
با هم سلام وتعارف کردند
The kids stamped on the ants .
بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
its was extended
مدت اعتبارانرا دراز کردند
bombers raided the city
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
He was deported from Iran.
اورااز ایران اخراج کردند
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
They beat each other black and blue.
همدیگر را خونین ومالین کردند
they poured toward that city
سوی ان شهر هجوم کردند
They were talking in Spanish .
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
They changed seats .
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
the house was highly rated
خانه رازیاد تقویم کردند
His path was strewn with flowers .
مقدم اورا گلباران کردند
He was framed.
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
bombers raided the city
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
We sent for the doctor.
برای ما این دکتر را صدا کردند.
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
Fatimid
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
The soldirs leg was amputated .
پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
They searched the whole town .
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
sconce
جریمه
response cost
جریمه
amercement
جریمه
mulct
جریمه
forfeiture
جریمه
penalties
جریمه
forfeit
جریمه
forfeits
جریمه
forfeiting
جریمه
penalty
جریمه
fine
جریمه
forfeited
جریمه
fined
جریمه
finest
جریمه
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
The bandits stripped him of all his belongines .
دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
They I got confused .
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
corinthian brass or bronze
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
inns of chancery
عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
they howled the speaker down
سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
knickerbocker
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
finest
جریمه کردن
fine
جریمه کردن
penalises
جریمه کردن
penalising
جریمه کردن
liable to fine
مشمول جریمه
forfeits
جریمه دادن
penalize
جریمه کردن
mulct
جریمه دادن
forfeits
جریمه کردن
forfeiting
جریمه کردن
fined
جریمه کردن
sconce
جریمه کردن
penalised
جریمه کردن
penalties
تاوان جریمه
penalizing
جریمه کردن
penalized
جریمه کردن
surtax
جریمه مالیاتی
forfeiting
جریمه دادن
forfeited
جریمه دادن
backwardation
جریمه دیرکرد
amerceable
قابل جریمه
penalty
تاوان جریمه
forfeited
جریمه کردن
pecuniary
جریمه دار
forfeit
جریمه کردن
demurrage
جریمه تاخیر
finable
جریمه بردار
penalizes
جریمه کردن
forfeitable
مستوجب جریمه
forfeit
جریمه دادن
forfoitable
جریمه بردار
The victors demanded unconditional surrender .
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
surcharge
بعنوان جریمه گرفتن
misconduct penalty
جریمه 01 دقیقه اخراج
surcharges
بعنوان جریمه گرفتن
penalty clauses
ماده یا بند جریمه
part
[ial]
payment of a fine
پرداخت قسمتی از جریمه
penalty clause
ماده یا بند جریمه
assesses
جریمه کردن ارزیابی
assessing
جریمه کردن ارزیابی
assessed
جریمه کردن ارزیابی
assess
جریمه کردن ارزیابی
mulct
عیب جریمه کردن
Few reporters dared to enter the war zone.
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
The room is bare of furniture .
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Our children have all left home now, but
[except]
[bar]
one.
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boers
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boer
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
leet
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
finest
جریمه گرفتن از صاف کردن
forfeits
بطور جریمه یاتاوان گرفتن
sanctions
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioning
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction
مجوز جریمه ضمانت اجرا
forfeit
بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeited
بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeiting
بطور جریمه یاتاوان گرفتن
fined
جریمه گرفتن از صاف کردن
surcharge
مبلغ جریمه نرخ اضافی
surcharges
مبلغ جریمه نرخ اضافی
fine
جریمه گرفتن از صاف کردن
sanctioned
مجوز جریمه ضمانت اجرا
scot ant lot
جریمه یامالیات دسته جمعی
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel
شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
mohock
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
to lose something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to get off easy
بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off cheaply
بدون جریمه سنگین رها یافتن
to forfeit something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to get off lightly
بدون جریمه سنگین رها یافتن
liquidated damages
پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
I went scot - free .
خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
to forfeit something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to lose something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
generations
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
tripartite declaration of 0
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
I had pins and needles in my legs.
ساق پاهایم
[در اثر خواب رفتگی]
مور مور می کردند.
contempt
در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange .
زن و شوهر بگو مگوشان شد
[بگو مگو کردند]
totems
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
brian kellogg
پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
totem
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
penalises
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalising
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalize
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
penalized
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
surcharges
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharge
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
purging
غرامت دادن جریمه دادن
for two weeks
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com