English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (5 milliseconds)
English Persian
majority of the members اکثریت اعضا
Other Matches
we had a narrow majority بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
matricula صورت اعضا
parquet دادسرا و اعضا ان
element اعضا [مجموعه] [ریاضی]
multilation شکستن یا فلج کردن اعضا بدن
yaght club باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
majority اکثریت
majorities اکثریت
pluralities اکثریت
plurality اکثریت
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
absolute majority اکثریت مطلق
major party حزب اکثریت
majority gate دریجه اکثریت
by a majority vote به اکثریت اراء
at the head of the poll حائز اکثریت
majority operation عمل اکثریت
relative majority اکثریت نسبی
full majority اکثریت تامه
special majority اکثریت خاص
plurality of vote اکثریت ارا
generalities عمومیت اکثریت
generality عمومیت اکثریت
bulk توده اکثریت
obstructionist اکثریت می اندازد
majority rule قانون اکثریت
vote down به اکثریت اراء رد کردن
to vote in با اکثریت ارا برگزیدن
to vote down با اکثریت ارا رد کردن
split decision رای اکثریت داوران
feck سهم بزرگتر اکثریت
polled حائز شدن اکثریت سر
polls حائز شدن اکثریت سر
majorities اکثریت پیادهای شطرنج
majority اکثریت پیادهای شطرنج
approval to the majority با اکثریت موافقت کردن
poll حائز شدن اکثریت سر
crippled majority اکثریت پیادهای فلج
dissentient مخالف عقیده اکثریت
cabinet government حکومت حزب حائز اکثریت
voted با اکثریت اراء تصویب کردن
to yet had it طرف مثبت اکثریت را دارند
vote با اکثریت اراء تصویب کردن
votes با اکثریت اراء تصویب کردن
quorum اکثریت لازم برای مذاکرات
lowest common denominators مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
lowest common denominator مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
association for system management یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
challenged مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
to carry a motion by acclamation درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
asm Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
osmatic دارای اعضا بویایی وابسته به بویایی
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com