Total search result: 97 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
oxygenization |
اکسیژن دهی |
|
|
Search result with all words |
|
oxidation |
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری |
oxidation |
ترکیب با اکسیژن |
oxygenate |
اکسیژن زدن |
oxygenate |
اکسیژن امیختن |
oxygenated |
اکسیژن زدن |
oxygenated |
اکسیژن امیختن |
oxygenates |
اکسیژن زدن |
oxygenates |
اکسیژن امیختن |
oxygenating |
اکسیژن زدن |
oxygenating |
اکسیژن امیختن |
oxidised |
با اکسیژن ترکیب کردن |
oxidises |
با اکسیژن ترکیب کردن |
oxidising |
با اکسیژن ترکیب کردن |
oxidize |
با اکسیژن ترکیب کردن |
oxidizes |
با اکسیژن ترکیب کردن |
oxidizing |
با اکسیژن ترکیب کردن |
oxygen |
اکسیژن |
oxygen |
اکسیژن دار |
oxygen |
گاز اکسیژن |
oxide |
ماده شیمیایی از اکسیژن |
oxides |
ماده شیمیایی از اکسیژن |
aqualung |
دستگاه تنفس اکسیژن |
aqualungs |
دستگاه تنفس اکسیژن |
ozone |
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای |
acetylene oxygen flame |
شعله استیلن اکسیژن |
acidic oxide |
اکسیژن اسیدی |
acidity coefficient |
نسبت اکسیژن |
oxygen ration |
نسبت اکسیژن |
acyl oxygen fission |
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن |
anoxia |
کمبود اکسیژن |
anoxia |
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود |
atmospheric oxygen |
اکسیژن هوا |
atomic weight |
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است |
b.o.d |
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن |
biochemical oxygen demand |
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن |
biological oxygen demand |
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن |
c.o.d |
نیاز شیمیایی به اکسیژن |
chemical oxygen demand |
نیاز شیمیایی اکسیژن |
continuous flow oxygen system |
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد |
demand oxygen system |
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد |
deoxidate |
بی اکسیژن کردن |
deoxidation |
اکسیژن گیری |
deoxidize |
بی اکسیژن کردن |
deoxidize |
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن |
deoxygenate |
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن |
deoxygenation |
اکسیژن زدایی |
empyreal air |
اکسیژن |
eudiometry |
سنجش اکسیژن هوا |
hypoxemia |
کاهش اکسیژن بافت |
hypoxia |
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن |
hypoxia |
کاهش اکسیژن بافت |
isatin |
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید |
liquid exygen |
اکسیژن مایع |
liquid oxygen |
اکسیژن مایع |
lox |
اکسیژن مایع |
maximal aerobic power |
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی |
maximal oxygen consumption |
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی |
maximal oxygen uptake |
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی |
maximal oxygen consumption per minute |
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه |
maxvo |
حداکثر اکسیژن مصرفی |
maxvo |
بیشینه اکسیژن مصرفی |
monoxide |
اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد |
nitrous acid |
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد |
oxidization |
ترکیب با اکسیژن |
oxyacetylene welding |
جوش اکسیژن |
oxyacid |
اسید اکسیژن دار |
oxybiont |
اکسیژن زی |
oxygen acid |
اسید اکسیژن دار |
oxygen bottle |
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد |
oxygen carrier |
اکسیژن بر |
oxygen convertor |
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی |
oxygen cylinder |
مخزن اکسیژن |
oxygen cylinder |
سیلندر اکسیژن |
oxygen debt |
بدهی اکسیژن |
oxygen debt |
وام اکسیژن |
oxygen deficit |
کمبود اکسیژن |
oxygen deficit |
کسر اکسیژن |
oxygen extraction |
جذب اکسیژن |
oxygenation |
ترکیب با اکسیژن |
oxygenation |
اکسیژن زنی |
oxygenation |
امیزش با اکسیژن |
oxygenize |
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن |
oxygenize |
با اکسیژن امیختن |
oxyhydrogen |
اکسیژن امیخته به ایدروژن |
oxyhydrogen blowpipe |
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند |
phenolic epoxy |
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد |
pressure breathing |
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان |
protoxide |
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد |
pulmotor |
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن |
rebreather |
سیستم اکسیژن مداربسته |
steno oxibiant |
اکسیژن کم تاب |
tetroxide |
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن |
volcanize |
جوش اکسیژن زدن |
vulcanization |
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات |
The room is stuffy. |
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن) |
ageing |
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا |
Partial phrase not found. |