Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
immediacy
اگاهی حضور ذهن
Other Matches
in the presence of ...
در حضور ...
presence
حضور
attendance
حضور
attendances
حضور
tendance
حضور
attends
حضور داشتن
in my presence
در حضور من
[حقوق]
immanency
حضور درهمه جا
non attandance
عدم حضور
savoir faire
حضور ذهن
non attendance
عدم حضور
roll call
حضور و غیاب
presentment
بیان حضور
audience
اجازه حضور
attend
حضور داشتن
attending
حضور داشتن
non appearance
عدم حضور در
common sense
حضور ذهن
presence of mind
حضور ذهن
before the jvdges
در حضور قاضی
tact
حضور ذهن
immanence
حضور درهمه جا
in your presence
در حضور شما
audiences
اجازه حضور
absence of mind
عدم حضور ذهن
locus standi
حق حضور در دادگاه یامجلس
coram judice
در حضور قاضی اصاع
roll call
حضور و غیاب سازمانی
process
تکلیف به حضور کردن
pluripresence
حضور در چند جا در یک زمان
call the roll
حضور و غیاب کردن
processes
تکلیف به حضور کردن
omnipresence
حضور در همه جا در ان واحد
arrivals
حضور در خدمت فرستی
arrival
حضور در خدمت فرستی
to request the company of:
حضور کسی را خواستن
to put in an appearance
حضور بهم رساندن
to make ones a
حضور بهم رساندن
presence
[of somebody]
حضور
[کسی]
[حقوق]
ubiquity
حضور در همه جا در یک وقت
to bring somebody before the judge
کسی را در حضور قاضی آوردن
bases boaded
ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
to bring the matter before a court
[the judge]
دعوایی را در حضور قاضی آوردن
Is my presence absolutely necessary?
آیا حضور من لازم است؟
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
show up
حاضر شدن حضور یافتن
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
noticed
اگاهی
notices
اگاهی
mindfulness
اگاهی
notice
اگاهی
appreciation
[awareness]
حس اگاهی
awareness
حس اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
حس اگاهی
advertisements
اگاهی
noticing
اگاهی
monition
اگاهی
i.e.
اگاهی
conscious mind
حس اگاهی
conizance
اگاهی
cogency
اگاهی
informational
اگاهی
awareness
اگاهی
consciousness
اگاهی
ideas
اگاهی
perceptions
اگاهی
inkling
اگاهی
information
اگاهی
idea
اگاهی
knowledge
اگاهی
intelligence
اگاهی
consciousness
حس اگاهی
intimation
اگاهی
intimations
اگاهی
acquaintances
اگاهی
perception
اگاهی
assisted
حضور بهم رساندن توجه کردن
assisting
حضور بهم رساندن توجه کردن
attendance of a doctor
حضور پزشک روی رینگ بوکس
recusance
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
assists
حضور بهم رساندن توجه کردن
recusancy
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
assist
حضور بهم رساندن توجه کردن
bases empty
ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
your presence is requested
خواهشمند است حضور بهم رسانید
to be in attendance
[at an event]
حضور داشتن
[در مراسمی ]
[اصطلاح رسمی]
knowledge engineer
مهندسی اگاهی
knowledge domain
قلمرو اگاهی
knowledge base
پایگاه اگاهی
to give notice
اگاهی دادن
informatory
اگاهی بخش
to give the alarm
اگاهی دادن
information theory
نظریه اگاهی
to give to understand
اگاهی دادن
conversancy
اگاهی کامل
prescience
اگاهی از پیش
notified
اگاهی دادن
transinformation
اگاهی متقابل
knowlege representation
نمایش اگاهی
letter of a
اگاهی نامه
meta knowledge
اگاهی غیرنمادین
informing
اگاهی دادن
learns
اگاهی یافتن
learn
اگاهی یافتن
the infinitive mood
مصدر اگاهی
informs
اگاهی دادن
informants
اگاهی دهنده
precognition
پیش اگاهی
informant
اگاهی دهنده
inform
اگاهی دادن
to come to know
اگاهی یافتن
to give intelligence
اگاهی دادن
group consciousness
اگاهی گروهی
awakened
اگاهی یافته
class consciousness
اگاهی طبقهای
monitored
اگاهی دهنده
notify
اگاهی دادن
notifying
اگاهی دادن
apprise
اگاهی دادن
monitor
اگاهی دهنده
foreknowledge
اگاهی از پیش
apprises
اگاهی دادن
augury
پیش اگاهی
auguries
پیش اگاهی
apprising
اگاهی دادن
coconsciousness
اگاهی ثانوی
advertiser
اگاهی دهنده
advertisers
اگاهی دهنده
coconscious
اگاهی ثانوی
criminal i. department
اداره اگاهی
forebedement
اگاهی از پیش
foredknowlege
اگاهی از پیش
conversance
اگاهی کامل
notifies
اگاهی دادن
the d. poliee
اداره اگاهی
cognizance
شناسایی اگاهی
criminal investigation department
اداره اگاهی
monitors
اگاهی دهنده
subpoenaing
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenas
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoena
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
for your information
برای اگاهی شما
we are informed by him that
محترما` اگاهی میدهد که
alarms
: هشدار اگاهی از خطر
alarmingly
: هشدار اگاهی از خطر
you are advised that
به شما اگاهی میدهد
alarmed
: هشدار اگاهی از خطر
alarm
: هشدار اگاهی از خطر
subliminal
خارج ازمرحله اگاهی
dopes
اگاهی داروی مخدر
science
علم طبیعی اگاهی
sciences
علم طبیعی اگاهی
foretells
ازپیش اگاهی دادن
foretelling
ازپیش اگاهی دادن
subliminally
خارج ازمرحله اگاهی
foreknow
از غیب اگاهی داشتن
foretold
از پیش اگاهی داد
alarum
: هشدار اگاهی از خطر
dope
اگاهی داروی مخدر
sensibleness
عملی بودن اگاهی
foretell
ازپیش اگاهی دادن
Scotland
اداره اگاهی در لندن
preconceptions
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
preconception
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
banc
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
nonduty status
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
barrister
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barristers
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
to keep the track of something
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
monitory
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
brief
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest
کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement
روشنی فکر اگاهی حقیقی
briefed
کوتاه کردن اگاهی دادن
self awareness
اگاهی از خود خویشتن شناسی
to obtaini. on anything
درباره چیزی اگاهی یافتن
nuncupative will
وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
forecast
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
it came to my knowledge
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
intelligently
از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
forecasted
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasts
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
know allmen by these presents
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
two man rule
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
time card
کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
agents provocateurs
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
i have no idea of that
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
agent provocateur
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
fenders
علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
books
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
private d.
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
booked
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com