Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English
Persian
conversance
اگاهی کامل
conversancy
اگاهی کامل
Other Matches
full mobilization
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full scale
باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case
جعبه کامل خشاب کامل
full annealing
بازپخت کامل تاباندن کامل
imago
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough
بطور کامل کامل
notices
اگاهی
noticing
اگاهی
intimation
اگاهی
mindfulness
اگاهی
acquaintances
اگاهی
awareness
اگاهی
consciousness
اگاهی
noticed
اگاهی
advertisements
اگاهی
knowledge
اگاهی
conscious mind
حس اگاهی
consciousness
حس اگاهی
informational
اگاهی
i.e.
اگاهی
notice
اگاهی
monition
اگاهی
intelligence
اگاهی
intimations
اگاهی
cogency
اگاهی
conizance
اگاهی
inkling
اگاهی
appreciation
[awareness]
حس اگاهی
awareness
حس اگاهی
information
اگاهی
idea
اگاهی
perception
اگاهی
ideas
اگاهی
perceptions
اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
حس اگاهی
notify
اگاهی دادن
advertisers
اگاهی دهنده
precognition
پیش اگاهی
informant
اگاهی دهنده
notifying
اگاهی دادن
advertiser
اگاهی دهنده
learns
اگاهی یافتن
apprises
اگاهی دادن
apprising
اگاهی دادن
apprise
اگاهی دادن
notifies
اگاهی دادن
notified
اگاهی دادن
to come to know
اگاهی یافتن
to give intelligence
اگاهی دادن
learn
اگاهی یافتن
inform
اگاهی دادن
to give notice
اگاهی دادن
prescience
اگاهی از پیش
to give the alarm
اگاهی دادن
informants
اگاهی دهنده
to give to understand
اگاهی دادن
informing
اگاهی دادن
transinformation
اگاهی متقابل
informs
اگاهی دادن
the infinitive mood
مصدر اگاهی
knowledge domain
قلمرو اگاهی
knowledge engineer
مهندسی اگاهی
class consciousness
اگاهی طبقهای
knowledge base
پایگاه اگاهی
criminal investigation department
اداره اگاهی
group consciousness
اگاهی گروهی
informatory
اگاهی بخش
monitors
اگاهی دهنده
augury
پیش اگاهی
auguries
پیش اگاهی
information theory
نظریه اگاهی
monitor
اگاهی دهنده
knowlege representation
نمایش اگاهی
letter of a
اگاهی نامه
foredknowlege
اگاهی از پیش
awakened
اگاهی یافته
coconscious
اگاهی ثانوی
forebedement
اگاهی از پیش
monitored
اگاهی دهنده
the d. poliee
اداره اگاهی
coconsciousness
اگاهی ثانوی
cognizance
شناسایی اگاهی
meta knowledge
اگاهی غیرنمادین
criminal i. department
اداره اگاهی
foreknowledge
اگاهی از پیش
alarum
: هشدار اگاهی از خطر
foretold
از پیش اگاهی داد
science
علم طبیعی اگاهی
Scotland
اداره اگاهی در لندن
for your information
برای اگاهی شما
sensibleness
عملی بودن اگاهی
dopes
اگاهی داروی مخدر
foretell
ازپیش اگاهی دادن
dope
اگاهی داروی مخدر
sciences
علم طبیعی اگاهی
subliminally
خارج ازمرحله اگاهی
immediacy
اگاهی حضور ذهن
subliminal
خارج ازمرحله اگاهی
you are advised that
به شما اگاهی میدهد
alarm
: هشدار اگاهی از خطر
foreknow
از غیب اگاهی داشتن
we are informed by him that
محترما` اگاهی میدهد که
foretelling
ازپیش اگاهی دادن
alarms
: هشدار اگاهی از خطر
alarmingly
: هشدار اگاهی از خطر
alarmed
: هشدار اگاهی از خطر
foretells
ازپیش اگاهی دادن
enlightement
روشنی فکر اگاهی حقیقی
to keep the track of something
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
to obtaini. on anything
درباره چیزی اگاهی یافتن
brief
کوتاه کردن اگاهی دادن
monitory
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
briefest
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed
کوتاه کردن اگاهی دادن
self awareness
اگاهی از خود خویشتن شناسی
briefer
کوتاه کردن اگاهی دادن
forecasts
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
intelligently
از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
forecast
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
know allmen by these presents
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
it came to my knowledge
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
agents provocateurs
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
i have no idea of that
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
agent provocateur
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
fenders
علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
private d.
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
wrming message
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
prity to any one's designs
اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
presentment
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
subjective
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
large
کامل
searching
کامل
larger
کامل
wall-to-wall
کامل
largest
کامل
plenaries
کامل
plenary
کامل
totaled
کامل
absolutes
کامل
totaling
کامل
exacts
کامل
exacted
کامل
exact
کامل
total
کامل
saturation
کامل
complete
کامل
full-fledged
کامل
completing
کامل
absolute
کامل
in a entireness of state
کامل
of ripe years
کامل
fullest
کامل
entire
کامل
unmitigated
کامل
full fledged
کامل
unabridged
کامل
completed
کامل
completes
کامل
full
کامل
main
کامل
all-out
کامل
totalled
کامل
stark
کامل
semibreve
نت کامل
perfect
کامل
echaustive
کامل
empennage
دم کامل
starkest
کامل
semibreves
نت کامل
self-contained
کامل
perfected
کامل
starkly
کامل
perfecting
کامل
perfects
کامل
totalling
کامل
totals
کامل
unqualified
کامل
starker
کامل
preconsclous
قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
i have no knowledge of it
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
full command
کنترل کامل
full bodied money
پول کامل
in the minutest detail
<idiom>
مو به مو
[با جزییات کامل]
rounded
<adj.>
کامل و متعادل
foud royant a
سکته کامل
full blown
تمام کامل
fixed round
فشنگ کامل
complement
کامل کردن
complemented
کامل کردن
complementing
کامل کردن
changeovers
دگرگونی کامل
into thin air
<idiom>
بطور کامل
complements
کامل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com