Dictiornary-Farsi | اگاهی گروهی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
group consciousness	اگاهی گروهی


Other Matches

batch	1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches	1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
notice	اگاهی
cogency	اگاهی
ideas	اگاهی
i.e.	اگاهی
conizance	اگاهی
mindfulness	اگاهی
informational	اگاهی
inkling	اگاهی
notices	اگاهی
noticing	اگاهی
information	اگاهی
idea	اگاهی
monition	اگاهی
consciousness	حس اگاهی
conscience [archaic for: consciousness]	حس اگاهی
awareness	اگاهی
awareness	حس اگاهی
appreciation [awareness]	حس اگاهی
knowledge	اگاهی
consciousness	اگاهی
intimation	اگاهی
conscious mind	حس اگاهی
acquaintances	اگاهی
noticed	اگاهی
perception	اگاهی
perceptions	اگاهی
intelligence	اگاهی
intimations	اگاهی
advertisements	اگاهی
learn	اگاهی یافتن
inform	اگاهی دادن
learns	اگاهی یافتن
informing	اگاهی دادن
advertiser	اگاهی دهنده
prescience	اگاهی از پیش
coconscious	اگاهی ثانوی
apprising	اگاهی دادن
apprises	اگاهی دادن
apprise	اگاهی دادن
awakened	اگاهی یافته
notifying	اگاهی دادن
notify	اگاهی دادن
notified	اگاهی دادن
notifies	اگاهی دادن
auguries	پیش اگاهی
augury	پیش اگاهی
informs	اگاهی دادن
advertisers	اگاهی دهنده
forebedement	اگاهی از پیش
foredknowlege	اگاهی از پیش
information theory	نظریه اگاهی
informatory	اگاهی بخش
knowledge base	پایگاه اگاهی
knowledge engineer	مهندسی اگاهی
knowlege representation	نمایش اگاهی
letter of a	اگاهی نامه
meta knowledge	اگاهی غیرنمادین
precognition	پیش اگاهی
monitor	اگاهی دهنده
the infinitive mood	مصدر اگاهی
to come to know	اگاهی یافتن
monitored	اگاهی دهنده
to give intelligence	اگاهی دادن
monitors	اگاهی دهنده
to give to understand	اگاهی دادن
criminal investigation department	اداره اگاهی
foreknowledge	اگاهی از پیش
class consciousness	اگاهی طبقهای
knowledge domain	قلمرو اگاهی
to give notice	اگاهی دادن
coconsciousness	اگاهی ثانوی
informants	اگاهی دهنده
informant	اگاهی دهنده
cognizance	شناسایی اگاهی
to give the alarm	اگاهی دادن
the d. poliee	اداره اگاهی
criminal i. department	اداره اگاهی
conversancy	اگاهی کامل
conversance	اگاهی کامل
transinformation	اگاهی متقابل
subliminal	خارج ازمرحله اگاهی
we are informed by him that	محترما` اگاهی میدهد که
you are advised that	به شما اگاهی میدهد
alarmingly	: هشدار اگاهی از خطر
subliminally	خارج ازمرحله اگاهی
alarm	: هشدار اگاهی از خطر
sciences	علم طبیعی اگاهی
science	علم طبیعی اگاهی
alarum	: هشدار اگاهی از خطر
Scotland	اداره اگاهی در لندن
for your information	برای اگاهی شما
foreknow	از غیب اگاهی داشتن
dope	اگاهی داروی مخدر
sensibleness	عملی بودن اگاهی
alarms	: هشدار اگاهی از خطر
alarmed	: هشدار اگاهی از خطر
dopes	اگاهی داروی مخدر
foretells	ازپیش اگاهی دادن
foretelling	ازپیش اگاهی دادن
foretold	از پیش اگاهی داد
immediacy	اگاهی حضور ذهن
foretell	ازپیش اگاهی دادن
communally	گروهی
triples	سه گروهی
tripling	سه گروهی
tripled	سه گروهی
triple	سه گروهی
group atmosphere	جو گروهی
communal	گروهی
trimerous	سه گروهی
gregarious	گروهی
congregational	گروهی
to obtaini. on anything	درباره چیزی اگاهی یافتن
to keep the track of something	پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
monitory	وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
self awareness	اگاهی از خود خویشتن شناسی
brief	کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed	کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer	کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest	کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement	روشنی فکر اگاهی حقیقی
group norms	هنجارهای گروهی
group membership	عضویت گروهی
media	رسانههای گروهی
group drive	محرکه گروهی
group dynamics	پویش گروهی
group interview	مصاحبه گروهی
group frequency	بسامد گروهی
group contagion	سرایت گروهی
group factors	عاملهای گروهی
group discussion	بحث گروهی
deck switch	کلید گروهی
espirit de corps	روحیه گروهی
gang punch	منگنه گروهی
gang switch	کلید گروهی
group acceptance	پذیرش گروهی
group pressure	فشار گروهی
group printing	چاپ گروهی
team game	بازی گروهی
corporation	گروهی از مردم
mameluke	عضو گروهی
sociogram	نگاره گروهی
proximate analysis	تجزیه گروهی
syntality	شخصیت گروهی
corporations	گروهی از مردم
team teaching	تدریس گروهی
group selector	سلکتور گروهی
group structure	ساخت گروهی
group test	ازمون گروهی
group theory	نظریه گروهی
group velocity	سرعت گروهی
groupware	ابزار گروهی
intergroup	میان گروهی
one shot lubrication	روغنکاری گروهی
clustered devices	دستگاههای گروهی
Republican	جمهوری گروهی
collective protection	حفافت گروهی
Republicans	جمهوری گروهی
quadrilles	رقص گروهی
quadrille	رقص گروهی
batch quantity	کمیت گروهی
bulk properties	خواص گروهی
mass media	رسانههای گروهی
esprit de corps	روح گروهی
it came to my knowledge	من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
forecasted	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
intelligently	از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
know allmen by these presents	بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
forecasts	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
group occulating light	چراغ ناپیوسته گروهی
between group variance	پراکنش میان گروهی
broadside messing	ناهار خوری گروهی
group teaming	ریخته گری گروهی
activity group therapy	درمان با فعالیت گروهی
within group variance	پراکنش درون گروهی
ring [algebraic structure]	حلقه گروهی [ریاضی]
particular baptists	گروهی از تعمید کنندگان
directive group therapy	درمان رهنمودی گروهی
group identification	همانند سازی گروهی
synecology	بوم شناسی گروهی
bursts	گروهی از خطاهای پیاپی .
marathon	جلسه گروهی طولانی
burst	گروهی از خطاهای پیاپی .
gang milling cutter	دستگاه فرز گروهی
group casting	ریخته گری گروهی
cluster controller	کنترل کننده گروهی
marathons	جلسه گروهی طولانی
ochlocracy	حکومت عامه یا گروهی ازمردم
bands	گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
band	گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
gulped	گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulp	گروهی از کلمات معمولا دو بایت
cursor	گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
cursors	گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
byte	گروهی از بیتها یا ارقام باینری
to be the odd one out <idiom>	نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
gulps	گروهی از کلمات معمولا دو بایت