Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success.
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
Other Matches
winning streak
<idiom>
موفقیت پشت موفقیت
colony
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
septum
حفرههای بینی پره بینی
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
successes
موفقیت
hits
موفقیت
good speed
موفقیت
prosperity
موفقیت
hit
موفقیت
hitting
موفقیت
success
موفقیت
achievements
موفقیت
achievement
موفقیت
hit
اصابت موفقیت
success ratio
بهر موفقیت
hits
اصابت موفقیت
abortiveness
عدم موفقیت
hitting
اصابت موفقیت
achievable
موفقیت پذیر
averaging
میانگین موفقیت
failures
عدم موفقیت
failure
عدم موفقیت
exploitation
استفاده از موفقیت
top flight
بالاترین موفقیت
miscarriage
عدم موفقیت
unsuccess
عدم موفقیت
miscarriages
عدم موفقیت
unsuccessfully
عدم موفقیت
unsuccessful
عدم موفقیت
successful
<adj.>
موفقیت آمیز
grand slams
موفقیت کامل
average
میانگین موفقیت
averages
میانگین موفقیت
averaged
میانگین موفقیت
pass muster
<idiom>
آزمایش را با موفقیت
grand slam
موفقیت کامل
flying colors
موفقیت قطعی
gentility
بزرگی
magnifcation
بزرگی
greatness
بزرگی
grandness
بزرگی
size
بزرگی
largeness
بزرگی
sizes
بزرگی
hugeness
بزرگی
magneficence
بزرگی
grandeur
بزرگی
massiveness
بزرگی
gloriousness
بزرگی
masterdom
بزرگی
bulkiness
بزرگی
enlargement
بزرگی
voluminosity
بزرگی
voluminesity
بزرگی
supercilicusness
بزرگی
magnitude
بزرگی
augustness
بزرگی
enlargements
بزرگی
bigness
بزرگی
hauteur
بزرگی
dignity
بزرگی
He was drunk with success.
سرمست از موفقیت بود
oddson
محتمل به بردیا موفقیت
achieving
موفقیت در انجام کاری
achieves
موفقیت در انجام کاری
achieve
موفقیت در انجام کاری
achieved
موفقیت در انجام کاری
win out
<idiom>
موفقیت پس از کار سخت
ten strike
امر موفقیت امیز
achieve
کسب موفقیت کردن
lock up
<idiom>
اطمینال کامل از موفقیت
connect
حرکت موفقیت امیز
connects
حرکت موفقیت امیز
prospect
[of something]
امید موفقیت
[در چیزی]
Lordship
سیادت بزرگی
megacephaly
بزرگی بیش از حد سر
he did me a great wrong
خطای بزرگی .....
magnanimity
بزرگی طبع
vastness
عظمت بزرگی
formidability
استحکام بزرگی
vastity
عظمت بزرگی
aggrandizement
افزایش بزرگی
headship
بزرگی برتری
headships
بزرگی برتری
she was nipped in the bud
به بزرگی نرسید
eminence
برامدگی بزرگی
to a greatness
به بزرگی رسیدن
immeasurableness
بزرگی بی اندازه
immenseness
بزرگی عظمت
man and boy
چه در کودکی چه در بزرگی
eminency
برامدگی بزرگی
so large
باین بزرگی
to a greatness
بزرگی یافتن
order of magnitude
مرتبه بزرگی
vastitude
عظمت بزرگی
amplitude
دامنه بزرگی
sample size
بزرگی نمونه
Lordships
سیادت بزرگی
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
caculated risk
<idiom>
شانس زیاد برای موفقیت
to carry something to a successful issue
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
bring off
به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
percentage
نسبت حرکات موفقیت امیز
percentages
نسبت حرکات موفقیت امیز
fleshment
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
land on one's feet
<idiom>
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
he wished success to all
بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
bulk
حجم بزرگی از چیزی
he is a great person
شخص بزرگی است
he is a great help
او کمک بزرگی است
the meridian of glory
اوج بزرگی یا جلال
come a long way
<idiom>
برنامه بزرگی ریختن
too big for one's breeches/boots
<idiom>
احساس بزرگی کردن
breadth of mind
بزرگی یا وسعت فکر
great dangers overhang us
خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
to be toast
[American E]
<idiom>
در دردسر بزرگی بودن
that is no great work
کار بزرگی نیست
monstrousness
شگفت انگیزی بزرگی
pyralidid
خانواده بزرگی ازپروانه ها
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
track record
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
get through
<idiom>
کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
track records
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
We made a long step toward success.
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
His triumph was very short- lived .
موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
deck
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
great dangers impend over us
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
great dangers impend over us
خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
Majesty
بزرگی عظمت وشان واقتدار
Majesties
بزرگی عظمت وشان واقتدار
decked
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
(when the) chips are down
<idiom>
بامشکل بزرگی مواجه شدن
decks
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
great dangers overhang us
خطرهای بزرگی متوجه ما است
he did me a great wrong
بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
steatopygia
بزرگی وفربهی کفل زنان
bias error
خطایی با علامت و بزرگی ثابت
piece deresistance
مثلا تیکه بزرگی از گوشت
chased
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
With a long face .
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
chase
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
if it works
اگر این کار با موفقیت انجام شود
by the skin of one's teeth
<idiom>
بزور
[با زحمت]
کاری را با موفقیت انجام دادن
chases
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chasing
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
A big rock rolled down the mountain.
سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
loving cup
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
to roll a huge snowball
گلوله بزرگی از برف درست کردن
nothing great is easy
هیچ کاری بزرگی اسان نیست
rest on one's laurels
<idiom>
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anagogy
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagoge
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
multivolume file
فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
the propylaea
نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
miller thumb
یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
treadmill
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
broadsheets
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
Police are out in force.
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
rocking stone
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
treadmills
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
mastiff
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
broadsheet
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
breakers
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
mastiffs
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breaker
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
aquariums
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
internally blown flap
فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
bell gear
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
aquarium
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
emphysema
اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
the like of you
باشند
arrays
می باشند
array
می باشند
multiplan
یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
bigben
ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
estuary
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuaries
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
exquisite
دقیق
literal
دقیق
stringently
دقیق
punctiliously
دقیق
astute
دقیق
exact solution
حل دقیق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com