Dictiornary-Farsi | اگر دستم به اوبرسد می دانم چکار کنم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 42 (4 milliseconds)

English	Persian
If I lay my hands on him.	اگر دستم به اوبرسد می دانم چکار کنم


Other Matches

(not) know if one is coming or going <idiom>	نمی دانه چکار کند
I did it unwittingly. I lost count.	از دستم دررفت
He twisted my arm.	دستم را پیچاند
i do know	می دانم
She pressed my hand .	دستم را فشار داد
She furtively pressed my hand .	یواشکی دستم را فشارداد
I am busy . my hands are tied.	دستم بند است
for a iknow	انچه من می دانم
As far as I know . So far as I know.	تا آنجا که من می دانم
for a iknow	تا انجا که می دانم
For goodness sake ,how do I know?	بابا من چه می دانم ؟
I don't know it either! <idiom>	من هم نمی دانم!
I am tied up ( busy) at the moment.	الان دستم بند است
I have no access to anywhere .	دستم از همه جا کوتاه است
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.	مگر کف دستم را بو کرده بودم.
My hand is bruised.	دستم ضرب دیده است
The hot fat scalded my hand .	روغن داغ دستم را سوزاند
I know Tehran like the back of my hand .	تهران رامثل کف دستم می شناسم
I cant reach the shelf .	دستم به قفسه نمی رسد
My nose (hand)is bleeding.	دماغم ( دستم ) خون می آید
I dont exactly know.	درست نمی دانم
I appreciate the fact that ...	من قدر این را می دانم که ...
i deed it my duty to	وفیفه خود می دانم که
I dont know what is what.	نمی دانم چی به چیه
I have just received your letter.	کاغذت تازه به دستم رسیده است
What's the damage?	چقدر خرج روی دستم می افتد؟
i will do my possible	هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
The ring is too small for my finger.	انگشتر به انگشتم ( دستم ) نمی رود
I dont know what became of him .	نمی دانم چه بسرش آمد
I dont know and I dont want to know .	نه می دانم ونه می خواهم بدانم
Ask me another ! <idiom>	من نمی دانم! [اصطلاح روزمره]
Now you're asking me one! <idiom>	من نمی دانم! [اصطلاح روزمره]
I have a free hand in this matter.	دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
I have done my homework. I know how to cope .	من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I know best where my interests lie.	صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I feel morally bound to …	از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
have one's hand full	کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .	نمی دانم کدام گوری رفته است
i lost my a	دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom>	من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom>	من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]