Dictiornary-Farsi | اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 77 (5 milliseconds)

English	Persian
On my way home. . .	اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد


Other Matches

I shall not sign this contract in its present from (as it appears).	این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
jurat	گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
i will not go	نخواهم رفت
he says	نخواهم رفت
I wont budge an inch.	من که از جایم تکان نخواهم خورد
i will do my possible	هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
I wont be bullied . Iwont cringe to power. I refuse to brow-beaten To use force(violence).	زیر بار زور نخواهم رفت
I wont buy it at this price .	با این قیمت آنرا نخواهم خرید
nothing doing <idiom>	مطمئنا هیچ ،من انجامش نخواهم داد
Not on your life !	هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
He signed with the letter	امضاء با حرف او
signature	امضاء
sigil	امضاء
ratification	امضاء
signatures	امضاء
cosignatory	هم امضاء
blank signed cheque	چک سفید امضاء
attestation	تصدیق امضاء
signed	امضاء شده
blank signed document	سفید امضاء
initialling	اولین امضاء
john hancock	امضاء اصیل
john henry	امضاء اصیل
signer	امضاء کننده
specimen signature	نمونه امضاء
undersign	امضاء کردن
undersigned	دارای امضاء
unsigned	بدون امضاء
signatory	امضاء کننده
initialing	اولین امضاء
initial	اولین امضاء
initialed	اولین امضاء
subscribers	امضاء کننده
initialled	اولین امضاء
initials	اولین امضاء
monographs	امضاء با یک حرف
monograph	امضاء با یک حرف
subscriber	امضاء کننده
signatures	امضاء کردن
signature	امضاء کردن
signatories	امضاء کننده
forgery	امضاء سازی سند
prothonotary	متصدی امضاء احکام
single name paper	سفته دارای یک امضاء
subscript	زیر نویس امضاء
undersigned	امضاء کننده زیر
prontonotary	متصدی امضاء احکام
weŠthe undersigned	ما امضاء کنندگان زیر
forgeries	امضاء سازی سند
attest	تصدیق امضاء کردن
attested	تصدیق امضاء کردن
john henry	امضاء خود سخص
signatory	صاحب امضاء امضایی
blank check	چک امضاء شده وسفید
blank check	چک سفید امضاء شده
signatories	صاحب امضاء امضایی
i had it signed	انرا به امضاء رساندم
attests	تصدیق امضاء کردن
john hancock	امضاء خود سخص
attesting	تصدیق امضاء کردن
blank check	چک امضاء شده بدون مبلغ
To authenticate a signature.	تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
poison pen	نامه بی امضاء وتوهین امیز
badge	امضاء و علامت برجسته و مشخص
abusing a blank signed document	سوء استفاده از سفید امضاء
badges	امضاء و علامت برجسته و مشخص
ideograph	امضاء یا علامت مخصوص شخص
Just sign here and leave at that .	اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
endorsement in blank	فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
I wI'll sign for (on behalf of)my brother.	از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
endorsement	صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsements	صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsing	فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorses	فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed	فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorse	فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن