English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
She wI'll be a loser if she refuses. اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
Other Matches
He wouldnt dare refuse. سگ کیست که قبول نکند
quamdiu bene se gesserit تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
The sun has set (hadd set). آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindled رفته رفته کوچک شدن
dwindles رفته رفته کوچک شدن
dwindling رفته رفته کوچک شدن
dwindle رفته رفته کوچک شدن
to peter out رفته رفته کوچک شدن
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
sack کیسه خواب کیسه سربازی
sacked کیسه خواب کیسه سربازی
marsupium کیسه جانوار کیسه دار
sacks کیسه خواب کیسه سربازی
sacker کیسه پرکن کیسه ساز
pockets کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
god defend خدا نکند
heaven f. خدا نکند
absit omen خدا نکند
God (Heaven) forbid! خدا نکند !
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
polarities و قطعه کار نکند
polarity و قطعه کار نکند
You are not pulling my leg , are you ? نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
malfunctioning آنچه خوب کار نکند
malfunction آنچه درست کار نکند
malfunctioned آنچه کامل کار نکند
malfunctioned آنچه درست کار نکند
malfunction آنچه کامل کار نکند
malfunctions آنچه درست کار نکند
malfunctions آنچه کامل کار نکند
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
permissible velocity حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
Until a man has shown humility he cannot attain gr. <proverb> آدم تا کوچکى نکند به بزرگى نمى رسد .
proselte of the gate کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
the eye is bigger than the belly <proverb> نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
one level address تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
trump card <idiom> استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
back level نمونه اولیه محصول که ممکن است توابعی را پشتیبانی نکند
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
raker تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
holds گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
hold گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
adopted types انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
defaults عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
viruses هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
collapse pressure حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
apprenticeship دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
frenetical از جا در رفته
gradually <adv.> رفته رفته
by degrees <adv.> رفته رفته
in process of time رفته رفته
bit by bit <adv.> رفته رفته
by inches رفته رفته
short tempered از جا در رفته
departed رفته
inchmeal رفته رفته
dislocated در رفته
gradually رفته رفته
thrawart در رفته
averaged روی هم رفته
on average [on av.] روی هم رفته
averages روی هم رفته
averaged روی هم رفته
off shade رنگ رفته
unbridle مهاردر رفته
installed <adj.> <past-p.> بکار رفته
deployed <adj.> <past-p.> بکار رفته
overseen غلط رفته
red-hot ازجادر رفته
truncated soil خاک رو رفته
chafed پوست رفته
madding از کوره در رفته
applied <adj.> <past-p.> بکار رفته
appointed <adj.> <past-p.> بکار رفته
average روی هم رفته
cavetto [پخی تو رفته]
gone <adj.> از دست رفته
neater شسته و رفته
overall رویهم رفته
overalls رویهم رفته
neat شسته و رفته
weatherbeaten رنگ و رو رفته
smudgy رنگ و رو رفته
smudgiest رنگ و رو رفته
smudgier رنگ و رو رفته
pulled تحلیل رفته
neatest شسته و رفته
day a day روی هم رفته
averaging روی هم رفته
windswept بر باد رفته
retreating forehead پیشانی تو رفته
I'm glad he's gone. خوشحالم که او رفته.
on a par روی هم رفته
altogether روی هم رفته
defunct ازبین رفته
deep-set فرو رفته
jitters از کوره در رفته
iam bored حوصله ام سر رفته
he knew that i had gone او میدانست که من رفته ام
in the a روی هم رفته
i have been to paris پاریس رفته ام
first and last روی هم رفته
all told روی هم رفته
exhausted تحلیل رفته
extinct ازبین رفته
in the lump روی هم رفته
sunken فرو رفته
by and large <idiom> روی هم رفته
emaciated گوشت رفته
consumptive تحلیل رفته
consumptives تحلیل رفته
away غایب رفته
pallid رنگ رفته
all in all روی هم رفته
inserted <adj.> <past-p.> بکار رفته
averagly روی هم رفته
frantic ازکوره در رفته
it has escaped my remembrance از خاطرم رفته
frenzied ازجا در رفته
sacs کیسه
sac کیسه
ice-caps کیسه یخ
theca کیسه
bagging کیسه
sandbag کیسه شن
sandbagged کیسه شن
sandbagging کیسه شن
purse کیسه
pursing کیسه
purses کیسه
bagful یک کیسه
bourse کیسه
ice-cap کیسه یخ
pouch کیسه
ice cap کیسه یخ
vesica کیسه
vesicle کیسه
water bag کیسه اب
valises کیسه
cyst کیسه
pursed کیسه
cysts کیسه
bladder کیسه
bladders کیسه
valise کیسه
saddle bag کیسه اب
pouches کیسه
sandbags کیسه شن
lyster bag کیسه اب
icebag کیسه یخ
hydatid کیسه اب
sacked کیسه
sack کیسه
cod کیسه
sinuses کیسه
money bag کیسه
sinus کیسه
purseful کیسه
sacks کیسه
pickpockrt کیسه بر
bag کیسه
bags کیسه
ballast کیسه شن
advanced pawn پیاده پیش رفته
tacky رنگ ورو رفته
As limp as a rag. شل واز حال رفته
lost از دست رفته ضایع
pale رنگ رفته بی نور
immersed in debt فرو رفته در فرض
income forgone درامداز دست رفته
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
palest رنگ رفته بی نور
paler رنگ رفته بی نور
he must have gone باید رفته باشد
he is off to the war رفته است به جنگ
sunken eyes چشمان فرو رفته
washed up بکلی تحلیل رفته
He is on leave of absence . مرخصی رفته است
lorn از دست رفته بربادرفته
lost chain زنجیره از دست رفته
saddle nose بینی فرو رفته
Have you been there recently (lately) تازگیها آنجا رفته ای ؟
powering توان از دست رفته
what is done cannot be undone اب رفته بجوی برنمیگردد
neater شسته و رفته مرتب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com