English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
had i seen him اگر من او را دیده بودم
Search result with all words
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
Other Matches
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
was:iwas من بودم
i was up late last night بودم
i was under his roof او بودم
i passed an uneasy night ناراحت بودم
if i were اگر من بودم
i was on the watch for it مراقب ان بودم
i was under his roof مهمان او بودم
i was in the garden در باغ بودم
i had been caught گرفته شده بودم
the wall پشت دیوارایستاده بودم
i was under theimpression that به این عقیده بودم که ...
i wish i were کاش من مرغی بودم
i was about to go در شرف رفتن بودم
i would i were a child ای کاش بچه بودم
were i in his skin اگر بجای او بودم
I was so tired that … آنقدر خسته بودم که ...
i was absent for a while یک مدتی غایب بودم
in my raw youth در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
i was in an awkword p بد جوری گیر کرده بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her . محکوم بودم که با اوازدواج کنم
if i were you اگر من جای شما بودم
were i in your place اگر جای شما بودم
I told you , didnt I ? من که بتو گفتم ( گفته بودم )
I was standing at the street corner . درگوشه خیابان ایستاده بودم
I was waist deep in water . با کمر درآب فرورفته بودم
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I wish I were rich . کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
I was sound asleep when he knocked. وقتیکه در زد غرق خواب بودم
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
I happened to be there when …. اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
I was an eye witness to what happened. من حاضر وناظر وقا یع بودم
If I were you. IF I were in your shoes. اگر جای شما بودم
If I were in your place. . . اگر بجای شما بودم …
I was up all night in my bed. من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
i was the second to speak دومین کسی که سخن گفت من بودم
he undid what i had done انچه من رشته بودم او پنبه کرد
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
i was not my self از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
eye دیده
eye water اب دیده
eyeing دیده
eyes دیده
eying دیده
scouts دیده وری
scouted دیده وری
scout دیده وری
sightless دیده نشده
feeders دیده بان
feeder دیده بان
lost زیان دیده
monitoring دیده بانی
pitched تهیه دیده
in sight دیده شدنی
enntinel دیده بان
light of one's eyes نور دیده
light struck نور دیده
scout car خودرو دیده ور
unsight دیده نشده
vedette دیده ورسوار
hardened steel فولاد اب دیده
eyeless بی بصیرت بی دیده
scouting دیده وری
feeler دیده بان
observer دیده بان
observers دیده بان
feelers دیده بان
worldly wise جهان دیده
worldly-wise جهان دیده
lookouts دیده بان
lookout دیده بان
imperceptible دیده نشدنی
visible دیده شدنی
invisible دیده نشدنی
damaged خسارت دیده
indiscernible دیده نشدنی
injured parties طرف صدمه دیده
scouts دیده وری کردن
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
injured parties طرف خسارت دیده
monitor دیده بانی کردن
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> گرگ باران دیده .
sentinels دیده بان کشیک
monitors دیده بانی کردن
heat affected zone منطقه حرارت دیده
damaged shipments کالاهای اسیب دیده
monitored دیده بانی کردن
cauliflowr ear گوش اسیب دیده
brain injured اسیب دیده مغزی
forward post پستهای دیده ور جلو
scout دیده وری کردن
damaged shipments محموله خسارت دیده
garret برج دیده بانی
observational وابسته به دیده بانی
invisibly چنانکه دیده نشود
shock concrete بتن ضرب دیده
stager گرگ باران دیده
espied دیده بانی کردن
espies دیده بانی کردن
suffering economy اقتصاد اسیب دیده
espy دیده بانی کردن
sunbaked حرارت افتاب دیده
you have been seen دیده شده اید
garrets برج دیده بانی
espying دیده بانی کردن
it is of frequent بسیار دیده میشود
cheesed off آزار دیده-اذیتشده
sentinel دیده بان کشیک
weatherbeaten باد و باران دیده
scouted دیده وری کردن
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
injured muscle عضله اسیب دیده
trainband گروه نظامی تعلیمات دیده
visible roof سقفی که از درون دیده شود
visibility was poor چیزها درست دیده نمیشد
unobserved fire تیر دیده بانی نشده
i cannot place you نمیدانم شما را کجا دیده ام
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
software mointor دیده بان نرم افزاری
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
My hand is bruised. دستم ضرب دیده است
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
injured person آدم آسیب دیده [زخمی]
damaged in transit صدمه دیده هنگام ترانزیت
seasoned soldier سرباز ورزیده و جنگ دیده
Long absent, soon forgotten. <proverb> از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
you have perhaps seen it ممکن است انرا دیده باشید
backward بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
There were some angry looks in the crowd . قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
to come in to notice دیده شدن روی کار امدن
ding قسمت اسیب دیده تخته موج
damaged آنچه آسیب یا رنج دیده است
pickets کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picketed کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picket کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
scout عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
nerved قطع عصب پای اسیب دیده اسب
one in the dark میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
visually آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
salvaged نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvages نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
the eye is bigger than the belly <proverb> نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
visuals آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
salvaging نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvage نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
scout پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
backwards بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
annunciator ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
scouts پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouts عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
bird's eye perspective پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
scouted پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot . گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
scouted عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
this word occurs in gulistan p این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
fog dog روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
hidden اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
phosphene حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
disabled list فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
short round فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
recognises دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see. از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
recognizing دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
keloid or cheloid یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
put-down کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put down کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
corposant گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
dual دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
infinity مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
many اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
lanugo کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
put-downs کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
grand slams علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
addax یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
grand slam علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
iguanodon سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
carnation border حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
rill erosion این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com