Dictiornary-Farsi | اگهی دعوت به مناقصه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
tender notice	اگهی دعوت به مناقصه


Other Matches

invitation to tender	دعوت به مناقصه
invite to tender	دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
tendered	مناقصه
tendering	مناقصه
tender	مناقصه
tenders	مناقصه
low bids	مناقصه
tenderest	مناقصه
low tender	مناقصه
tendering	مناقصه مزایده
official submission	مناقصه عمومی
tender notice	مناقصه دهنده
public submission	مناقصه رسمی
bids	پیشنهاد مناقصه
bids	مناقصه مزایده
bid	مناقصه مزایده
bid	پیشنهاد مناقصه
tender	مناقصه مزایده
tenderest	مناقصه مزایده
tendered	مناقصه مزایده
bid bond	ضمانتنامه مناقصه
to invite tenders for something	چیزی را به مناقصه گذاشتن
tenders conditions	شرایط عمومی مناقصه
to advertise for bids	چیزی را به مناقصه گذاشتن
by tender	از طریق مزایده یا مناقصه
bids	به مناقصه یا مزایده گذاشتن
bid bond	ضمانتنامه شرکت در مناقصه
earnest money	ضمانتنامه شرکت در مناقصه
bid guarantee	ضمانتنامه شرکت در مناقصه
tendering	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendered	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
bid	به مناقصه یا مزایده گذاشتن
tenderest	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tender	پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tender bond	ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond	ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond	ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
tenderer	شرکت کننده در مناقصه یامزایده
call for tender	برای مزایده یا مناقصه فراخواندن
tender bonds	ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
bidders	شرکت کننده در مناقصه یامزایده
bidder	شرکت کننده در مناقصه یامزایده
indigitation	اگهی
announcement	اگهی
warnings	اگهی
notice	اگهی
indiction	اگهی
noticed	اگهی
announcements	اگهی
Annunciation	اگهی
warning	اگهی
caveat	اگهی
affiche	اگهی
advertisements	اگهی
infore	اگهی به
caveats	اگهی
acknowledgments	اگهی
acknowledgements	اگهی
acknowledgement	اگهی
poster	اگهی
posters	اگهی
ticket	اگهی
proclamations	اگهی
tickets	اگهی
notices	اگهی
noticing	اگهی
proclamation	اگهی
pin-ups	الصاق اگهی
annunciate	اگهی دادن
advertisement	اگهی تبلیغاتی
pin-up	الصاق اگهی
pin-up	چسبانیدن اگهی
pin up	الصاق اگهی
pin up	چسبانیدن اگهی
prognosis	پیش اگهی
advertize	اگهی دادن
forewarning	پیش اگهی
prospectus	خلاصه اگهی
advertisements	اگهی تبلیغاتی
pin-ups	چسبانیدن اگهی
prospectuses	خلاصه اگهی
proclamations	اگهی دادن
handbills	اگهی دستی
advertises	اگهی دادن
advertised	اگهی دادن
announcing	اگهی دادن
ban	اگهی احضار
announced	اگهی دادن
announce	اگهی دادن
banning	اگهی احضار
notice to mariner	اگهی دریایی
bans	اگهی احضار
play bill	اگهی نمایش
previous notice	پیش اگهی
inform	اگهی دادن
informing	اگهی دادن
handbill	اگهی دستی
warning order	دستور اگهی
informs	اگهی دادن
obituaries	اگهی در گذشت
billsticker	اگهی چسبان
proclamation	اگهی دادن
announces	اگهی دادن
assertion	بیانیه اگهی
fly bill	اگهی دستی
gazette	اعلان و اگهی
obituary	اگهی در گذشت
bidding	دعوت
invitations	دعوت
summon	دعوت
summons	دعوت
summonsed	دعوت
summonsing	دعوت
summoned	دعوت
calling	دعوت
summonses	دعوت
invitation	دعوت
flyers	اگهی روی کاغذکوچک
to paste up a playbill	اگهی نمایش بدیوارزدن
flyer	اگهی روی کاغذکوچک
fliers	اگهی روی کاغذکوچک
press agent	مامور اگهی و تبلیغ
flier	اگهی روی کاغذکوچک
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
reclame	اگهی اغراق امیز
bulletins	اگهی نامه رسمی
bulletin	اگهی نامه رسمی
prognostic tests	ازمونهای پیش اگهی
to invite [to]	دعوت کردن [به]
caller	دعوت کننده
to call in	دعوت کردن
callers	دعوت کننده
challenge	دعوت بجنگ
challenged	دعوت بجنگ
challenges	دعوت بجنگ
ask	دعوت کردن
invited	دعوت کردن
invites	دعوت کردن
invite	دعوت کردن
invitation to treat	دعوت به مذاکره
invitation to treat	دعوت به معامله
convocator	دعوت کننده
conference call	دعوت به سخنرانی
invitatory	متضمن دعوت
convocate	دعوت کردن
letter of invitation	دعوت نامه
letter of invitation	رقعه دعوت
boarding call	دعوت به بازدید
uninvited	دعوت نشده
asks	دعوت کردن
asked	دعوت کردن
asking	دعوت کردن
unbidden	دعوت نشده
invitation to tender	دعوت به مزایده
ballyhoo	اگهی پر سرو صدا کردن
necrology	ثبت اموات اگهی فوت
defiance	دعوت به جنگ بی اعتنایی
I am invited tonight of all nights .	دعوت شدم آن هم امشب
to proffer an invitation	رسما دعوت کردن
invitee	شخص دعوت شده
exclaim	بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicizing	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaimed	بعموم اگهی دادن بانگ زدن
the public are hereby notified	بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
publicizes	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaiming	بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicising	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaims	بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicised	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to proclaim meetings	بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
publicises	اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to crash in [to a party]	بدون دعوت وارد شدن
gauntlets	دستکش اهنی دعوت بمبارزه
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).	باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
rain check	نوید یا قول دعوت بعدی
to throw down the glove	بجنگ تن بتن دعوت کردن
to fling down the gauntlet	بجنگ تن بتن دعوت کردن
gauntlet	دستکش اهنی دعوت بمبارزه
to barge in	بدون دعوت وارد شدن
to put a notice on a door	اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing	بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
gantlope	باند برای دست دعوت به مارزه
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour .	دعوت شما را با منت قبول می کنم
gantelope	باند برای دست دعوت به مبارزه
have over <idiom>	شخصی را به خانه خود دعوت کردن
crash the gate <idiom>	بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E]	رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
I'd like to ask her out.	من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
treat someone <idiom>	پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
to withdraw the invitation to an event	دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
to bechon to a person to come	اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
call a metting	تعیین وقت و دعوت برای جلسه
to disinvite somebody from an event	دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
pax britannica	اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
gatecrashers	کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
gatecrasher	کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
raise a fuss <idiom>	قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
please reply	لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]