Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (7 milliseconds)
English
Persian
days of grace
ایام مهلت
Other Matches
times
ایام
timed
ایام
time
ایام
christmastide
ایام کریسمس
holy day
ایام متبرکه
running days
ایام هفته
ball
ایام خوش
f. times
ایام قدیم
leaves of absence
ایام ترک خدمت
vacationer
گشتگر ایام تعطیلات
vacationist
گشتگر ایام تعطیلات
triduum
سه روز ایام ثلاثه
dole
حق بیمه ایام بیکاری
feria
یکی از ایام هفته
leave of absence
ایام ترک خدمت
workweek
ایام کار درهفته
workmen's compensation insurance
بیمهء ایام کار
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
salad days
ایام جوانی وبی تجربگی
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
Yuletide
ایام عید تولد عیسی
ash wednesday
اولین روز ایام روزهء مسیحیان
halcyon
ایام خوب گذشته روز ارام
whitsuntide
سه روز اول ایام عید گلریزان
mummer
هنرپیشه صامت بازیگر نقابدار ایام نوئل
leave year
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
red letter
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
d. of grace
مهلت
grace
مهلت
graced
مهلت
graces
مهلت
respite
مهلت
gracing
مهلت
time out
مهلت
space
مهلت
spaces
مهلت
usance
مهلت
moratorium
مهلت
moratoriums
مهلت
leeway
مهلت
period of grace
مهلت
respite _
مهلت
grant a period of grace
مهلت دادن
grace period
دوره مهلت
what is the prompt
مهلت ان چقدراست
term of maintenance
مهلت نگاهداری
moratory
مهلت دار
moratory
مهلت دهنده
period of grace
مهلت پرداخت
giving a respite
مهلت دادن
demur
مهلت خواستن
breaks
طلوع مهلت
break
طلوع مهلت
crediting
وعده مهلت
credits
وعده مهلت
respite
مهلت دادن
vacations
مرخصی مهلت
moratorium
مهلت قانونی
vacation
مرخصی مهلت
deadline
اخرین مهلت
deadlines
اخرین مهلت
moratoriums
مهلت قانونی
days of grace
مهلت اضافی
demurred
مهلت خواستن
demurring
مهلت خواستن
demurs
مهلت خواستن
asking for a respite
مهلت خواستن
credit
وعده مهلت
credited
وعده مهلت
exceed the deadline
گذشتن از مهلت مقرر
He gave the inemy no respite .
به دشمن مهلت نداد
Wait a minute .
یک دقیقه مهلت بده
long dated
دارای مهلت زیاد
have patience with me
بمن مهلت دهید
imparlance
مهلت برای مصالحه
imparlance
مهلت برای اشتی
ask for days grace
دو روز مهلت خواستن
cessation
قطع کردن مهلت
The deadline is coming closer.
مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
reddendum
موعد یا مهلت پرداخت اجاره
To give somebody a few days grace .
بکسی چند روز مهلت دادن
To meet a deadline .
تا مهلت مقرر کاری را انجام دادن
The prescribed time - limit expires tomorrow .
مهلت مقرر فردا منقضی می شود
Application may be filed by ...
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
Her husband cant get a word in edgeways .
به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
short shrift
مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
dog days
ایام بین اول ژوئیه تا اول سپتامبر که هوا بسیار گرم است
strike pay
حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
contango
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
limited divorce
طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
expirations
انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
expiration
انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
tenant right
حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com