English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
polytony ایجادچند لحن دران واحد
Other Matches
polytonality ایجاد چندلحن دران واحد
polyandry اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
therein دران
therabout دران حدود
offing دران نزدیکی ها
thereabout دران حدود
slideway راهی که دران سر
therewith دران هنگام بدانوسیله
then انگاه دران هنگام
it is not subject to review دران روا نیست
nautch که دران رقاص میرقصند
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
thumbhole حفرهای که شست دران جابگیرد
errors slipped in اشتباهاتی دران راه یافت
scrinium لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
swimming bath تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
thereis not a p of truth init ذرهای راستی دران نیست
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
mainstream مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
crate صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dish water ابی که دران فرف شسته باشند
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
gill net دامی که چون ماهی دران بیافتد
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
actinology دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
crates صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
heaths زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heath زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
coulisse ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
bearbaiting نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
isocracy حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
the room was seated for 00 جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
he is a proficient that art در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
turbulent flow جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
ready reckoner کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
polygram طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
to prove an a اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
paranoia or noea دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
handy dandy بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
ex ship یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
marinading اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinades اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
positive economics شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
isocratic دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
compound compression فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
turboprop توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
unit واحد
univalent واحد
unitage یک واحد
singlets خط واحد
plank واحد
units واحد
monad واحد
at the same time در ان واحد
one واحد
ones واحد
single واحد
unilinear در یک خط واحد
modules واحد
module واحد
singlet خط واحد
measure واحد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
scitovsky double criterion که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
driver unit واحد محرک
electrostatic unit واحد الکترواستاتیک
pounding واحد وزن
identity matrix ماتریس واحد
imaginary unit واحد موهومی
pound واحد وزن
arithmetic unit واحد حساب
pounded واحد وزن
astronomical unit واحد نجومی
arithmetic unit واحد محاسبه
lambert واحد روشنایی
basic construction unit واحد ساختمانی
contractors yard واحد ساختمانی
basic shaft محور واحد
efficiency unit واحد کارایی
bril واحد درخشندگی
building unit واحد ساختمانی
dyadic unit واحد دو عضوی
dust arrester واحد گردگیری
interlocking directorate مدیریت واحد
input unit واحد ورودی
input unit واحد اولیه
input block واحد ورودی
information unit واحد اطلاعات
ounces واحد جرم
industrial unit واحد صنعتی
ounce واحد جرم
pounds واحد وزن
step واحد مجزا
secondary unit واحد فرعی
derived unit واحد فرعی
fuse element واحد فیوز
fuse unit واحد فیوز
unit matrix ماتریس واحد
control unit واحد کنترل
cpu واحد کنترل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com