English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
canalize ایجاد ابراه کردن
Other Matches
lay-by ذخیره کردن ابراه عریض
lay by ذخیره کردن ابراه عریض
lay-bys ذخیره کردن ابراه عریض
waterways ابراه
channelled ابراه
waterway ابراه
channels ابراه
canal ابراه
channel ابراه
channeled ابراه
channeling ابراه
canals ابراه
canaliculate ابراه مانند
canalization ابراه سازی
canal ابراه ساختن
canals ابراه ساختن
canal کاریز ابراه
suez canal ابراه سوئز
canals کاریز ابراه
inland waterway ابراه داخلی
inland waterway bill of lading بارنامه ابراه داخلی
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
inland waterway consignment note صورت ارسال بار از طریق ابراه داخلی
precluding مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowl صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluded مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowls صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
preclude مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
engendered ایجاد کردن
screeches ایجاد کردن
develops ایجاد کردن
develop ایجاد کردن
screeching ایجاد کردن
screeched ایجاد کردن
engenders ایجاد کردن
create ایجاد کردن
engender ایجاد کردن
creating ایجاد کردن
screech ایجاد کردن
engendering ایجاد کردن
creates ایجاد کردن
tempest توفان ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent. ایجاد سابقه کردن
obstruct ایجاد مانع کردن
breached ایجاد شکاف کردن
reflating تورم ایجاد کردن
mushroom بسرعت ایجاد کردن
mushroomed بسرعت ایجاد کردن
mushrooming بسرعت ایجاد کردن
mushrooms بسرعت ایجاد کردن
breach ایجاد شکاف کردن
tide جزرومد ایجاد کردن
constructed ایجاد کردن ساخت
tempests توفان ایجاد کردن
reflates تورم ایجاد کردن
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
put out منتشرساختن ایجاد کردن
punched سوراخ ایجاد کردن
reflated تورم ایجاد کردن
punches سوراخ ایجاد کردن
obstructing ایجاد مانع کردن
obstructed ایجاد مانع کردن
inbreed از یک نژاد ایجاد کردن
set off <idiom> بالانس ایجاد کردن
obstructs ایجاد مانع کردن
reflate تورم ایجاد کردن
construct ایجاد کردن ساخت
discomfits ایجاد اشکال کردن
discomfiting ایجاد اشکال کردن
discomfited ایجاد اشکال کردن
discomfit ایجاد اشکال کردن
constructs ایجاد کردن ساخت
constructing ایجاد کردن ساخت
punch سوراخ ایجاد کردن
breaches ایجاد شکاف کردن
deluge غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluges غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged غرق کردن طوفان ایجاد کردن
revolutionizes در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing در کشور ایجاد شورش کردن
clunk این صدا را ایجاد کردن
clunks این صدا را ایجاد کردن
wham باتصادم ایجاد صدا کردن
revolutionized در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising در کشور ایجاد شورش کردن
delays خیری ایجاد کردن در چیزی
delaying خیری ایجاد کردن در چیزی
delay خیری ایجاد کردن در چیزی
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
revolutionised در کشور ایجاد شورش کردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
revolutionises در کشور ایجاد شورش کردن
procreant وابسته به ایجاد کردن یا زادن
knock about سرو صدا ایجاد کردن
work out در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
obsessing ایجاد عقده روحی کردن
obsesses ایجاد عقده روحی کردن
screeck صدای گوشخراش ایجاد کردن
obsess ایجاد عقده روحی کردن
screak صدای گوشخراش ایجاد کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
obsessed ایجاد عقده روحی کردن
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
twitters صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
nettles ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
whish : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
plash صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
vesiculate حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
twittering صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
strangulate خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
speeches صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speech صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
nettle ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
blow در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blows در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
twitter صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
calenture تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documenting ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal wax روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
piracy کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
graphics پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
twang صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
constructions ایجاد
generation ایجاد
creates ایجاد
construction ایجاد
developments ایجاد
creation ایجاد
bridging ایجاد پل
production ایجاد
productions ایجاد
development ایجاد
creating ایجاد
authorship ایجاد
creations ایجاد
create ایجاد
generations ایجاد
origination ایجاد
lacrimation ایجاد اشک
resonance ایجاد طنین
orogenesis ایجاد کوه
obstruction ایجاد مانع
furunculosis ایجاد کورک
housing ایجاد مسکن
lenticulation ایجاد عدسی
scandalization ایجاد افتضاح
stockade ایجاد مانع
structuralization ایجاد ساختمان
constructs ساختن یا ایجاد
grounding ایجاد زمین
contouring ایجاد طرح
surging ایجاد موج
resonances ایجاد طنین
form ایجاد یک شکل
irruption ایجاد ناگهانی
capital creation ایجاد سرمایه
isochronism ایجاد همزمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com