Dictiornary-Farsi | ایجاد جبهه واحد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
frontogenesis	ایجاد جبهه واحد


Other Matches

polytonality	ایجاد چندلحن دران واحد
shock front	جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle	قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
composite video	واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
absolute system of units	سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
frontages	ملوان جبهه جبهه
frontage	ملوان جبهه جبهه
rear echelon	قسمت عقب جبهه عقب جبهه
powered	واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power	واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers	واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering	واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot	نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
ActiveX	سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
morpheme	واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu	واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit	واحد در حال کار واحد تابعی
fronting	جبهه
deploying	جبهه
sinciput	جبهه
front view	جبهه
deploys	جبهه
deploy	جبهه
flanking	جبهه
facade	جبهه
facades	جبهه
flanked	جبهه
vaward	جبهه
flank	جبهه
fanades	جبهه
front	جبهه
faces	جبهه
face	جبهه
knot	گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot	میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
line replacement	تعویض خط جبهه
warmfront	جبهه گرم
water front	جبهه رطوبتی
popular front	جبهه ملی
tympanon	جبهه کلیسا
tympanum	جبهه کلیسا
front lines	خط مقدم جبهه
wave front	جبهه موج
frontages	عرض جبهه
tympan	جبهه کلیسا
frontage	عرض جبهه
liner	سرباز خط جبهه
superficies	نما جبهه
split	از جبهه دورافتادن
fronting	جبهه هوا
front	جبهه هوا
out of line	خارج از خط جبهه
battle line	خط جبهه ناوها
lines	جبهه جنگ
penetration	نفوذ در جبهه
line	جبهه جنگ
liners	سرباز خط جبهه
popular front	جبهه خلق ملی
lateral control	کنترل در عرض جبهه
warm front	جبهه هوای گرم
warm fronts	جبهه هوای گرم
pockets	پیش رفتگی خط جبهه
pocket	پیش رفتگی خط جبهه
linesmen	سربازخط جبهه خط بان
linesman	سربازخط جبهه خط بان
front lines	خطوط جلو جبهه
in other sectors	در قسمتهای دیگر جبهه
cold fronts	جبهه هوای سرد
cold front	جبهه هوای سرد
fronting	منادی جبهه جنگ
front	منادی جبهه جنگ
wave front	جبهه امواج رادیویی
strongside	مربوط به جبهه قوی زمین
split end	گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
limited objective	هدف نزدیک به جبهه دشمن
prevent defence	جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
extended defense	پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
lateral	افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
orthograph	تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
frontolysis	زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
split t	نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
stationary front	جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
rimrock	صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
d , top concept	تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
guerillas	جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla	جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas	جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side	سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
military testament	وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
front de liberation national	جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
sanctuaries	منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary	منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
mach stem	جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
line replacement	یکان تعویض کننده یکان جبهه
penetration	نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
d , top concept	تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
pressure front	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
ones	واحد
one	واحد
singlets	خط واحد
measure	واحد
singlet	خط واحد
unit	واحد
unilinear	در یک خط واحد
units	واحد
at the same time	در ان واحد
monad	واحد
single	واحد
plank	واحد
univalent	واحد
modules	واحد
module	واحد
unitage	یک واحد
authorship	ایجاد
constructions	ایجاد
creations	ایجاد
creation	ایجاد
construction	ایجاد
create	ایجاد
bridging	ایجاد پل
development	ایجاد
creates	ایجاد
creating	ایجاد
production	ایجاد
productions	ایجاد
generations	ایجاد
generation	ایجاد
developments	ایجاد
origination	ایجاد
bar	واحد فشار
information unit	واحد اطلاعات
rad	یک واحد دوزاتمی
input block	واحد ورودی
bars	واحد فشار
ones	یک واحد یگانه
interlocking directorate	مدیریت واحد
logic unit	واحد منطقی
one	یک واحد یگانه
unity	شماره یک واحد
input unit	واحد ورودی
quarterstaff	واحد یموت
input unit	واحد اولیه
pounds	واحد وزن
repeating unit	واحد تکراری
single precision	دقت واحد
heat unit	واحد حرارت
single tax	مالیات واحد
data unit	واحد داده
data item	واحد داده
plants	واحد صنعتی
gusts	واحد چشایی
fuse element	واحد فیوز
gold standard	واحد طلا
gust	واحد چشایی
plant	واحد صنعتی
single density	با تراکم واحد
identity matrix	ماتریس واحد
imaginary unit	واحد موهومی
step	واحد مجزا
secondary unit	واحد فرعی
stepping	واحد مجزا
derived unit	واحد فرعی
fuse unit	واحد فیوز
datum	یک واحد داده
shipping unit	واحد حمل
henry	واحد خودالقایی
pounding	واحد وزن
object module	واحد مقصد
mpu	واحد میکروپروسسور
motor unit	واحد حرکتی
disk unit	واحد دیسک
fractions	1-بخشی از یک واحد
fraction	1-بخشی از یک واحد
disk unit	واحد گرده
efficiency unit	واحد کارایی
monomeric unit	واحد تکپار
monitor unit	واحد مبصر
monetary unit	واحد پول
display unit	واحد نمایشگر
physical unit	واحد فیزیکی
display unit	واحد نمایش
dust arrester	واحد گردگیری
driver unit	واحد محرک
object module	واحد مقصود
dyadic unit	واحد دو عضوی
output unite	واحد خروجی
peripheral unit	واحد جنبی
personality module	واحد شخصیت
phot	واحد روشنایی
monetary unit	واحد پولی
electrostatic unit	واحد الکترواستاتیک
ounces	واحد جرم
basis	قیمت واحد
phyton	واحد گیاهی
lambert	واحد روشنایی
processing unit	واحد پردازش
pound	واحد وزن
processing unit	واحد پردازنده
program module	واحد برنامه
pyramiding	مدیریت واحد