Dictiornary-Farsi | ایجاد همزمانی انطباق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
synchronism	ایجاد همزمانی انطباق


Other Matches

isochronism	ایجاد همزمانی
isochronism	ایجاد تقارن همزمانی
synchronization	همزمانی
simultaneity	همزمانی
concurrency	همزمانی
synchronicity	همزمانی
synchronism	همزمانی
synchronization check	کنترل همزمانی
simultaneity	همزمانی همزمان
concurrency management	مدیریت همزمانی
hold control	نافم همزمانی
synchronization	همگاهی همزمانی
simultaneous equations	معادلات همزمانی
line synchronization	همزمانی سطور
mains synchronization	همزمانی شبکه
simultanagnosia	ادراک پریشی همزمانی
simultaneous equation system	نظام معادلات همزمانی
synchronizing mechanism	ساز وکار همزمانی
multisync monitor	مونیتور همزمانی چندگانه
ActiveX	سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
three stage least squares method	روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
accommodation	انطباق
adaptations	انطباق
coincidence	انطباق
accommodations	انطباق
superposition	انطباق
adaptation	انطباق
adaption	انطباق
coincidences	انطباق
self identity	انطباق
conformity	انطباق
social adaptiveness	انطباق اجتماعی
adaptability	انطباق پذیری
adaptability	قابلیت انطباق
sensory adaptation	انطباق حسی
coincidence	اقتران انطباق
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
light adaptation	انطباق با روشنایی
decency	انطباق بامورد
scotopic adaptation	انطباق با تاریکی
coincidences	اقتران انطباق
superimposable	انطباق پذیر
absolute accommodation	انطباق مطلق
matching stub	مفتول انطباق
adaptable	انطباق پذیر
superposable	قابل انطباق
suits	تعقیب انطباق
adjustability	درجه انطباق
unadapted	انطباق نایافته
adaptation time	زمان انطباق
adaptation syndrome	نشانگان انطباق
visual adaptation	انطباق دیداری
brightness adaptation	انطباق با درخشندگی
adaptation level	سطح انطباق
suited	تعقیب انطباق
coincident current	با انطباق جریان
suit	تعقیب انطباق
adaptometer	انطباق سنج
synchrony	انطباق تقارن
goodness of fit	میزان انطباق
alignments	تنظیم انطباق
dark adaptation	انطباق با تاریکی
alignment	تنظیم انطباق
parallax	اختلاف منظر انطباق
associable	معاشرتی انطباق پذیر
aberration	عدم انطباق کانونی
synchronised	انطباق زمانی داشتن
synchronising	انطباق زمانی داشتن
synchronize	انطباق زمانی داشتن
synchronizes	انطباق زمانی داشتن
synchronises	انطباق زمانی داشتن
general adaptation syndrome	نشانگان انطباق عمومی
sovietization	انطباق با رژیم شوروی
suit the punishment to the crime	انطباق مجازات بر جرم
coincidence adjustment	تعیین مسافت به وسیله انطباق
compatability	قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
self adjustment	انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
formalization	انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
reseau	شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
leninism	اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
rationalization	انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
creations	ایجاد
creation	ایجاد
developments	ایجاد
development	ایجاد
origination	ایجاد
construction	ایجاد
bridging	ایجاد پل
creates	ایجاد
productions	ایجاد
create	ایجاد
generations	ایجاد
creating	ایجاد
generation	ایجاد
authorship	ایجاد
constructions	ایجاد
production	ایجاد
money creation	ایجاد پول
looping	ایجاد حلقه
hypnogenesis	ایجاد خواب
creation of money	ایجاد پول
mythopoeia	ایجاد افسانه
lactation	ایجاد شیر
stockade	ایجاد مانع
surging	ایجاد موج
furunculosis	ایجاد کورک
creation date	تاریخ ایجاد
contouring	ایجاد طرح
polarization	ایجاد دو قطب
develop	ایجاد کردن
develops	ایجاد کردن
lacrimation	ایجاد اشک
causer	ایجاد کننده
irruption	ایجاد ناگهانی
worker	ایجاد کننده
capital creation	ایجاد سرمایه
lenticulation	ایجاد عدسی
housing	ایجاد مسکن
configure	ایجاد پیکربندی
form	ایجاد یک شکل
formed	ایجاد یک شکل
forms	ایجاد یک شکل
originationu	ایجاد ابداع
wealth creation	ایجاد ثروت
vacuolation	ایجاد حفره
creates	ایجاد کردن
create	ایجاد کردن
engenders	ایجاد کردن
average	ایجاد میانگین
averaged	ایجاد میانگین
averages	ایجاد میانگین
averaging	ایجاد میانگین
territorialization	ایجاد ناحیه
resonance	ایجاد طنین
resonances	ایجاد طنین
system generation	ایجاد سیستم
stylization	ایجاد سبک
windowing	ایجاد پنجره
creating	ایجاد کردن
stockades	ایجاد مانع
make waves <idiom>	ایجاد دردسر
rake in the money <idiom>	ایجاد تعجب
screeching	ایجاد کردن
screeches	ایجاد کردن
screeched	ایجاد کردن
screech	ایجاد کردن
engender	ایجاد کردن
engendered	ایجاد کردن
engendering	ایجاد کردن
structuralization	ایجاد ساختمان
constructs	ساختن یا ایجاد
salivation	ایجاد بزاق
stimulation	ایجاد محرک
pitting	ایجاد حفره
pustulation	ایجاد جوش
pupation	ایجاد شفیره
obstructions	ایجاد مانع
obstruction	ایجاد مانع
rainmaking	ایجاد باران
amount	ایجاد مجموعی از...
amounted	ایجاد مجموعی از...
amounting	ایجاد مجموعی از...
scandalization	ایجاد افتضاح
pick and roll	ایجاد سد و چرخش
preclusion	ایجاد مانع
originative	ایجاد کننده
orogenesis	ایجاد کوه
spiculation	ایجاد خار
spermatogenesis	ایجاد نطفه
amounts	ایجاد مجموعی از...
grounding	ایجاد زمین
construct	ساختن یا ایجاد
constructed	ساختن یا ایجاد
constructing	ساختن یا ایجاد
forward overlap	پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
obstructs	ایجاد مانع کردن
mushrooms	بسرعت ایجاد کردن
bleeping	ایجاد صدای اخطار
bleeped	ایجاد صدای اخطار
bleep	ایجاد صدای اخطار
obstructing	ایجاد مانع کردن
obstructed	ایجاد مانع کردن
obstruct	ایجاد مانع کردن
modelling	ایجاد مدلهای کامپیوتری
bleeps	ایجاد صدای اخطار
arson	ایجاد حریق عمدی
mushrooming	بسرعت ایجاد کردن
discomfited	ایجاد اشکال کردن
discomfits	ایجاد اشکال کردن
discomfiting	ایجاد اشکال کردن
mirror	ایجاد کپی دقیق
mirrored	ایجاد کپی دقیق
mirrors	ایجاد کپی دقیق
tempest	توفان ایجاد کردن
tempests	توفان ایجاد کردن
discomfit	ایجاد اشکال کردن
breach	ایجاد شکاف کردن
breached	ایجاد شکاف کردن
breaches	ایجاد شکاف کردن