English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
English Persian
construct ایجاد کردن ساخت
constructed ایجاد کردن ساخت
constructing ایجاد کردن ساخت
constructs ایجاد کردن ساخت
Other Matches
XNS پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
work in progress کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
To collude with someone . to be in league with someone. با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
collude ساخت وپاخت کردن
colludes ساخت وپاخت کردن
colluding ساخت وپاخت کردن
colluded ساخت وپاخت کردن
os/ سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
precluded مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowl صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
preclude مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
screeches ایجاد کردن
develop ایجاد کردن
screech ایجاد کردن
engenders ایجاد کردن
develops ایجاد کردن
screeching ایجاد کردن
screeched ایجاد کردن
engender ایجاد کردن
engendering ایجاد کردن
create ایجاد کردن
creates ایجاد کردن
engendered ایجاد کردن
creating ایجاد کردن
tide جزرومد ایجاد کردن
put out منتشرساختن ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent. ایجاد سابقه کردن
discomfiting ایجاد اشکال کردن
inbreed از یک نژاد ایجاد کردن
tempests توفان ایجاد کردن
tempest توفان ایجاد کردن
breaches ایجاد شکاف کردن
punches سوراخ ایجاد کردن
set off <idiom> بالانس ایجاد کردن
breached ایجاد شکاف کردن
punch سوراخ ایجاد کردن
discomfit ایجاد اشکال کردن
discomfited ایجاد اشکال کردن
breach ایجاد شکاف کردن
discomfits ایجاد اشکال کردن
punched سوراخ ایجاد کردن
canalize ایجاد ابراه کردن
obstructs ایجاد مانع کردن
reflates تورم ایجاد کردن
reflating تورم ایجاد کردن
reflated تورم ایجاد کردن
reflate تورم ایجاد کردن
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
mushrooms بسرعت ایجاد کردن
obstruct ایجاد مانع کردن
mushroom بسرعت ایجاد کردن
mushrooming بسرعت ایجاد کردن
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
mushroomed بسرعت ایجاد کردن
obstructed ایجاد مانع کردن
obstructing ایجاد مانع کردن
deluges غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging غرق کردن طوفان ایجاد کردن
delaying خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionizing در کشور ایجاد شورش کردن
obsess ایجاد عقده روحی کردن
clunks این صدا را ایجاد کردن
revolutionized در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises در کشور ایجاد شورش کردن
delays خیری ایجاد کردن در چیزی
wham باتصادم ایجاد صدا کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
work out در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
knock about سرو صدا ایجاد کردن
begets بوجود اوردن ایجاد کردن
revolutionised در کشور ایجاد شورش کردن
delay خیری ایجاد کردن در چیزی
begetting بوجود اوردن ایجاد کردن
procreant وابسته به ایجاد کردن یا زادن
obsessing ایجاد عقده روحی کردن
clunk این صدا را ایجاد کردن
obsesses ایجاد عقده روحی کردن
beget بوجود اوردن ایجاد کردن
screak صدای گوشخراش ایجاد کردن
screeck صدای گوشخراش ایجاد کردن
revolutionizes در کشور ایجاد شورش کردن
obsessed ایجاد عقده روحی کردن
nettle ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
strangulate خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
twitters صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
plash صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
speech صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
twitter صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittering صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
speeches صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
whish : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
vesiculate حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
nettles ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
blow در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blows در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
calenture تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documented ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
slice ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
thermal wax روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
piracy کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
graphics پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
invenit ساخت
generation ساخت
structure ساخت
conformation ساخت
synthesis ساخت
performances ساخت
composition ساخت
performance ساخت
syntheses ساخت
manufacturing ساخت
construction ساخت
compositions ساخت
formation ساخت
texture ساخت
making ساخت
fabrication ساخت
design ساخت
make up ساخت
textures ساخت
constructions ساخت
fecit ساخت
designs ساخت
generations ساخت
manufactory ساخت
unstructured بی ساخت
substandard بد ساخت
make-up ساخت
forms ساخت
habitus ساخت
built ساخت
structuring ساخت
manufactures ساخت
manufactured ساخت
manufacture ساخت
workmanship ساخت
structures ساخت
formed ساخت
form ساخت
home made ساخت بومی
homemade ساخت میهن
grafted ساخت وپاخت
graft ساخت وپاخت
home-made ساخت میهن
home made ساخت داخلی
new built تازه ساخت
elaborates ساخت استاد
shops محل ساخت
new buit تازه ساخت
power structure ساخت قدرت
production process روند ساخت
elaborated ساخت استاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com