Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
veronica
ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
Other Matches
poomse
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
disavows
ردکردن
rejcet
ردکردن
disproved
ردکردن
disprove
ردکردن
discommend
ردکردن
declining
ردکردن
declines
ردکردن
declined
ردکردن
decline
ردکردن
baulks
ردکردن
spurns
ردکردن
spurning
ردکردن
spurned
ردکردن
disavowing
ردکردن
disavowed
ردکردن
disavow
ردکردن
gainsays
ردکردن
gainsaying
ردکردن
gainsay
ردکردن
gainsaid
ردکردن
disproving
ردکردن
disproves
ردکردن
spurn
ردکردن
baulked
ردکردن
balks
ردکردن
baulking
ردکردن
controvert
ردکردن
confute
ردکردن
let off
ردکردن
pass on
ردکردن
denies
ردکردن
balk
ردکردن
denied
ردکردن
deny
ردکردن
balked
ردکردن
balking
ردکردن
to put back
ردکردن
rule out
ردکردن
to clear off
ردکردن
denying
ردکردن
to throw out
دورانداختن ردکردن
disorintate
ردکردن ازخودندانستن
mammock
از دم قیچی ردکردن
baulk
ردکردن طفره
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
to let off
معاف کردن ردکردن
exception of judgl
ردکردن داوریا دادرس
disowned
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowning
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowns
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disown
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
turn up one's nose at
<idiom>
ردکردن خوب بودن برای کسی
punter
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
exchange zone
فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
punters
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
abye
ایستادن
to come to a stand
ایستادن
seogi
ایستادن
stop
ایستادن
abided
ایستادن
ceased
ایستادن
ceases
ایستادن
stopping
ایستادن
stops
ایستادن
to fetch up
ایستادن
cease
ایستادن
be under way
ایستادن
abides
ایستادن
stopped
ایستادن
to stand by
ایستادن
stand
ایستادن
aby
ایستادن
ceasing
ایستادن
to stand fast
محکم ایستادن
queues
در صف گذاشتن در صف ایستادن
moa seogi
خبردار ایستادن
to stand in the gap
دررخنه ایستادن
bail up
ایستادن دراختیارغارتگر
line-ups
به ترتیب ایستادن
to come to a stop
ایستادن
[مهندسی]
queued
در صف گذاشتن در صف ایستادن
To stand in a queue (line).
توی صف ایستادن
queueing
در صف گذاشتن در صف ایستادن
basophobia
هراس از ایستادن
line up
به ترتیب ایستادن
kiba dachi
ایستادن سوارکارانه
line-up
به ترتیب ایستادن
haehiji daeh
ایستادن ازاد
shiko dachi
ایستادن دایرهای
lie off
دور ایستادن
queue
در صف گذاشتن در صف ایستادن
draw up
سیخ ایستادن
outstand
بیشتر ایستادن
stagnates
از جنبش ایستادن
lineup
به صف ایستادن تیم
haktari seogi
ایستادن لک لک وار
heisoku daeh
ایستادن خبردار
To come to a halt(standstI'll).
ازحرکت ایستادن.
stagnate
از جنبش ایستادن
team line up
به صف ایستادن تیم
fudo dachi
محکم ایستادن
pyeonhi seogi
موازی ایستادن
stagnated
از جنبش ایستادن
ap seogi
ایستادن معمولی
hustings
جای ایستادن و
to stand behind
پشت سر ایستادن
to stand at gaze
خیره ایستادن
standing room
جای ایستادن
hunker
سرپا ایستادن
stagnating
از جنبش ایستادن
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
island pullout
مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
abide by one's word
سر قول خود ایستادن
to queue
[line]
up for tickets
برای بلیط در صف ایستادن
stopovers
در وسط راه ایستادن
To stand like rock .
مانند کوه ایستادن
joo choo seogi
ایستادن اسب سواری
koa seogi
ایستادن قلاب وار
stopover
در وسط راه ایستادن
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
stand up
روی پا ایستادن ایستاده
zenkatsu dachi
ایستادن متمایل به جلو
stand-up
روی پا ایستادن ایستاده
To stand firm. To stick to ones gun.
سفت وسخت ایستادن
ground
محل ایستادن توپزن
stopping
ایستادن توقف کردن
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
to stand by one's promise
سر قول خود ایستادن
to stick to one's word
سر قول خود ایستادن
line-ups
ردیف ایستادن تیم
sanchin dachi
ایستادن ساعت شنی
stances
طرز ایستادن درتوپزنی
anchoring
ایستادن در دریا مهاری
to come to a
بحالت خبردار ایستادن
To keep ones word. To stand by ones promise .
سر قول خود ایستادن
stop
ایستادن توقف کردن
stopped
ایستادن توقف کردن
To stand to attention.
خبر دار ایستادن
stops
ایستادن توقف کردن
stance
طرز ایستادن درتوپزنی
beom seogi
گربه سان ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
to stand by
ایستادن وتماشا کردن
to stand across the road
درمیان جاده ایستادن
to stand one's ground
بر سر دلیل خود ایستادن
line up
ردیف ایستادن تیم
anchors
ایستادن در دریا مهاری
to kick ones heels
چشم براه ایستادن
anchor
ایستادن در دریا مهاری
to stop
[doing something]
ایستادن
[از انجام کاری]
neko ashi dachi
ایستادن گربه سان
to stick to one's guns
پای کاری محکم ایستادن
away
خارج از نقطه ایستادن توپ زن
to stand by oneself
روی پای خود ایستادن
ap joo choom
ایستادن اسب سواری بجلو
pickets
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
picketed
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
picket
جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
bandae jireugi
ضربه دست موافق ایستادن
stance
طرز ایستادن در گوی زنی
floats
شناور ساختن روی اب ایستادن
floated
شناور ساختن روی اب ایستادن
float
شناور ساختن روی اب ایستادن
to stop short
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
toe stand
ایستادن ژیمناست روی نوک پا
stances
طرز ایستادن در گوی زنی
statgnate
از جنبش ایستادن گندیده شده
baro jireugi
ضربه دست مخالف ایستادن
peasde
روی دوپا ایستادن اسب
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com