Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
ambulance station
ایستگاه امبولانس
Other Matches
ambulance
بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
ambulances
بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
motor ambulance
امبولانس
ambulance car
امبولانس
ambulance
امبولانس
ambulances
امبولانس
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
air ambulance
امبولانس هوایی
air ambulance
هواپیمای امبولانس
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
string
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
stand
ایستگاه
site
ایستگاه
sited
ایستگاه
sites
ایستگاه
stations
ایستگاه
station
ایستگاه
stationed
ایستگاه
relay station
ایستگاه واسطه
wayside
ایستگاه فرعی
space station
ایستگاه فضایی
space stations
ایستگاه فضایی
stationmaster
رئیس ایستگاه
station master
رئیس ایستگاه
reading station
ایستگاه خواندن
relay station
ایستگاه رله
exposure station
ایستگاه هوایی
forward station
ایستگاه جلو
clients
ایستگاه پردازشگر
terminus
ایستگاه نهایی
terminuses
ایستگاه نهایی
station house
ایستگاه کلانتری
weather station
ایستگاه هواشناسی
space platform
ایستگاه فضایی
weather stations
ایستگاه هواشناسی
slave station
ایستگاه فرعی
remote station
ایستگاه دوردست
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
stationmasters
رئیس ایستگاه
master station
ایستگاه اصلی
control station
ایستگاه کنترل
air way station
ایستگاه کنترل
cabstand
ایستگاه درشکه
bus terminal
ایستگاه اتوبوس
base end station
ایستگاه عقب
broadcast station
ایستگاه فرستنده
broadcasting station
ایستگاه رادیو
master station
شاه ایستگاه
loading station
ایستگاه بارگیری
fuelling station
ایستگاه سوختگیری
ground position
ایستگاه زمینی
height of site
ارتفاع ایستگاه
bus bay
ایستگاه اتوبوس
control cubicle
ایستگاه فرمان
known datum point
ایستگاه معلوم
coast station
ایستگاه ساحلی
climatological station
ایستگاه هواشناسی
orienting station
ایستگاه توجیه
REQUEST STOP
ایستگاه درخواستی
workstations
ایستگاه کاری
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
railway station
ایستگاه قطار
bus stop
ایستگاه اتوبوس
bus stops
ایستگاه اتوبوس
police station
ایستگاه پلیس
stopped
ایستگاه نقطه
stopping
ایستگاه نقطه
stops
ایستگاه نقطه
stop
ایستگاه نقطه
traverse station
ایستگاه پیمایش
tide station
ایستگاه جزر و مد
police stations
ایستگاه پلیس
upper terminal
ایستگاه کوهستانی
power stations
ایستگاه مولدنیرو
workstation
ایستگاه کاری
substation
خرده ایستگاه
power station
ایستگاه مولدنیرو
tracking station
ایستگاه ردیابی
tracking stations
ایستگاه ردیابی
wireless station
ایستگاه بی سیم
substation
ایستگاه فرعی
client
ایستگاه پردازشگر
stand
بساط ایستگاه
remote station
ایستگاه راه دور
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
remote station
ایستگاه دور دست
rain gauge station
ایستگاه باران سنجی
rawinsonde
ایستگاه راوین سوند
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
pumping station
ایستگاه تلمبه زنی
professional workstation
ایستگاه کار حرفهای
station house
ایستگاه راه اهن
pr etrol filling station
ایستگاه پمپ بنزین
Where is the bus stop?
ایستگاه اتوبوس کجاست؟
way station
ایستگاه رله مخابراتی
How many stops are there to ... ?
چند ایستگاه تا ... هست؟
trig point
ایستگاه مثلث بندی
net control
ایستگاه کنترل شبکه
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
meteorological datum plane
ایستگاه مبنای هواسنجی
railway station
ایستگاه راه اهن
firehouse
ایستگاه اتش نشانی
lay by
جایگاه ایست ایستگاه
cleaning station
ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
alert station
ایستگاه اعلام خطر
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
base line end station
ایستگاه انتهایی خط مبنا
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
stationed
ایستگاه اتوبوس وغیره
alert station
ایستگاه اماده باش
fire stations
ایستگاه اتش نشانی
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
fire station
ایستگاه اتش نشانی
lay-bys
جایگاه ایست ایستگاه
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
lay-by
جایگاه ایست ایستگاه
clearing station
ایستگاه تخلیه بیماران
stops
متوقف کردن ایستگاه
exposure station
ایستگاه عکاسی هوایی
weather station
ایستگاه هوا شناسی
stop
متوقف کردن ایستگاه
courier transfer station
ایستگاه تعویض پیک
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
stopped
متوقف کردن ایستگاه
stopping
متوقف کردن ایستگاه
relay
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
We rushed ( hurried ) back to the train station.
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
uplink
خط ارسال از ایستگاه زمینی به ماهواره
How far is the bus stop ?
تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
service stations
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
serivce station
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
To the railway station
به طرف ایستگاه راه آهن
Is the next station ... ?
آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
relayed
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relayed
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relays
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relay
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
transit station
ایستگاه عبوری راه اهن
service station
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
Where's the railway station?
ایستگاه راه آهن کجاست؟
relays
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
Where is the nearest underground station?
نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
International Space Station
[ISS]
ایستگاه فضایی بین المللی
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
client based application
برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
high frequency radio station
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
track
[American E]
سکوی ایستگاه راه آهن
platform
سکوی ایستگاه راه آهن
forward air control post
ایستگاه کنترل هوایی جلو
floating mark
نقاط ایستگاه برجسته بینی
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
consolidating station
ایستگاه تکمیل کننده بار
radio range station
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
screening elevation
زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
depots
ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
depot
ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
secondary
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
stuck beacon
ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
outstation
ایستگاه خارج از شهر ایستگاههای حومه
to pull out
از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
in the centre near the railway station
در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
I want to leave the car in the railway station
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
stations
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
I want to get off at St. Paul's.
من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
Take me to the main railway station!
مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
station
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
radials
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
radial
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
homing station
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
stationed
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
multifunction
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
concentrator
گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
remotest
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
freddie
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
remoter
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remote
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
gauging station
ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
accomodation train
راه آهنی که در ایستگاه های مختلف توقف میکند
r method
روش ارسال پیامی که در ان ایستگاه گیرنده بایستی رسیدبدهد
broadcasts
تصویر ویدیویی یا سیگنالی که مشابه نمونه آن در ایستگاه تلویزونی است
radio range
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
combine
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
combines
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
combining
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
access control
بایت اولیه Token که حق دستیابی ایستگاه را به شبکه نشان میدهد
diskless workstation
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com