Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
consolidating station
ایستگاه تکمیل کننده بار
Other Matches
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
processor
تکمیل کننده
supplements
تکمیل کننده اضافی
expletory
جایگیر تکمیل کننده
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
expletive
جایگیر تکمیل کننده
expletives
جایگیر تکمیل کننده
supplement
تکمیل کننده اضافی
supplemented
تکمیل کننده اضافی
supplementing
تکمیل کننده اضافی
consummative
تکمیل کننده انجام دهنده
freddie
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
homing adaptor
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
smarter
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
consummation
تکمیل
complete
تکمیل
completing
تکمیل
fulfilment
تکمیل
completes
تکمیل
fulfillment
تکمیل
completed
تکمیل
supplementation
تکمیل
compietion
تکمیل
entelechy
تکمیل
completion
تکمیل
complementarity
تکمیل
put inpractice
تکمیل کردن
put into effect
تکمیل کردن
carry into effect
تکمیل کردن
finishes
تکمیل کردن
make up
تکمیل کردن
fulfill
تکمیل کردن
implement
تکمیل کردن
put ineffect
تکمیل کردن
make something happen
تکمیل کردن
aucmented
تکمیل شده
perfect
تکمیل کردن
carry ineffect
تکمیل کردن
carry out
تکمیل کردن
fill up
تکمیل کردن
finish
تکمیل کردن
full load
فرفیت تکمیل
fill out
تکمیل کردن
finishing
عملیات تکمیل
perfects
تکمیل کردن
perfecting
تکمیل کردن
perfected
تکمیل کردن
supplement
تکمیل کردن
completion date
تاریخ تکمیل
full
تمام تکمیل
completing
تکمیل کردن
completes
تکمیل کردن
completed
تکمیل کردن
supplying
تکمیل کردن
supply
تکمیل کردن
supplied
تکمیل کردن
complete
تکمیل کردن
fullest
تمام تکمیل
replete
تکمیل انباشته
augmented
تکمیل کردن
back-up
تکمیل کردن
back up
تکمیل کردن
to eke out
تکمیل کردن
fulfilling
تکمیل کردن
actualize
تکمیل کردن
fulfil
تکمیل کردن
augments
تکمیل کردن
actualise
[British]
تکمیل کردن
fulfilled
تکمیل کردن
to post up
تکمیل کردن
in progress of completion
در دست تکمیل
supplements
تکمیل کردن
roundest
تکمیل کردن
supplemented
تکمیل کردن
augment
تکمیل کردن
supplementing
تکمیل کردن
round
تکمیل کردن
fulfils
تکمیل کردن
augmenting
تکمیل کردن
to top off
تکمیل کردن
fulfills
تکمیل کردن
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
picture completion test
ازمون تکمیل تصویر
to fill up
گرفتن تکمیل کردن
sentence completion test
ازمون تکمیل جمله
consolidation of position
تکمیل ارایش مواضع
number completion test
ازمون تکمیل اعداد
filler point
نقطه تکمیل ذخایر
supply
تکمیل کردن موجودی ذخیره
perfect
کاملا رسیده تکمیل کردن
concrete finishing machine
دستگاه عملیات تکمیل بتن
supplements
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
frank drawing completion test
ازمون تکمیل نقاشی فرانک
supplementing
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
perfects
کاملا رسیده تکمیل کردن
healy picture completion test
ازمون تکمیل تصاویر هیلی
pavilion roof
شیروانی چهار کله تکمیل
perfecting
کاملا رسیده تکمیل کردن
vapoware
نرم افزار در حال تکمیل
mature
واجب الادا تکمیل کردن
matures
واجب الادا تکمیل کردن
autocomplete
تکمیل شدن خودکار
[کامپیوتر]
filler point
نقطه تکمیل ذخیره انبار
to fill out
تکمیل کردن توسعه دادن
supplement
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplemented
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
perfected
کاملا رسیده تکمیل کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
cheated
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheat
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
germ layer
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
sites
ایستگاه
stationed
ایستگاه
site
ایستگاه
sited
ایستگاه
stations
ایستگاه
station
ایستگاه
stand
ایستگاه
workstations
ایستگاه کاری
stopping
ایستگاه نقطه
master station
شاه ایستگاه
stopped
ایستگاه نقطه
forward station
ایستگاه جلو
stop
ایستگاه نقطه
fuelling station
ایستگاه سوختگیری
substation
خرده ایستگاه
master station
ایستگاه اصلی
base end station
ایستگاه عقب
stops
ایستگاه نقطه
stationmasters
رئیس ایستگاه
stationmaster
رئیس ایستگاه
station master
رئیس ایستگاه
station house
ایستگاه کلانتری
REQUEST STOP
ایستگاه درخواستی
relay station
ایستگاه واسطه
climatological station
ایستگاه هواشناسی
substation
ایستگاه فرعی
space stations
ایستگاه فضایی
remote station
ایستگاه دوردست
known datum point
ایستگاه معلوم
control cubicle
ایستگاه فرمان
police stations
ایستگاه پلیس
control station
ایستگاه کنترل
terminuses
ایستگاه نهایی
wayside
ایستگاه فرعی
terminus
ایستگاه نهایی
tracking stations
ایستگاه ردیابی
clients
ایستگاه پردازشگر
client
ایستگاه پردازشگر
space station
ایستگاه فضایی
traverse station
ایستگاه پیمایش
power station
ایستگاه مولدنیرو
power stations
ایستگاه مولدنیرو
police station
ایستگاه پلیس
cabstand
ایستگاه درشکه
tracking station
ایستگاه ردیابی
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
weather station
ایستگاه هواشناسی
coast station
ایستگاه ساحلی
ground position
ایستگاه زمینی
reading station
ایستگاه خواندن
relay station
ایستگاه رله
weather stations
ایستگاه هواشناسی
broadcasting station
ایستگاه رادیو
stand
بساط ایستگاه
bus terminal
ایستگاه اتوبوس
height of site
ارتفاع ایستگاه
exposure station
ایستگاه هوایی
wireless station
ایستگاه بی سیم
air way station
ایستگاه کنترل
slave station
ایستگاه فرعی
ambulance station
ایستگاه امبولانس
tide station
ایستگاه جزر و مد
space platform
ایستگاه فضایی
bus bay
ایستگاه اتوبوس
bus stop
ایستگاه اتوبوس
orienting station
ایستگاه توجیه
upper terminal
ایستگاه کوهستانی
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
railway station
ایستگاه قطار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com