English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
REQUEST STOP ایستگاه درخواستی
Other Matches
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
precatory درخواستی
benedictory درخواستی تمنایی
to grant a request درخواستی را اعطا کردن
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
availability edit بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
to carry a motion by acclamation درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
all weather air station ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
times تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
fairness شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
timed تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
noises سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
site ایستگاه
stations ایستگاه
sites ایستگاه
stand ایستگاه
sited ایستگاه
station ایستگاه
stationed ایستگاه
coast station ایستگاه ساحلی
control cubicle ایستگاه فرمان
control station ایستگاه کنترل
enquiry station ایستگاه پرس و جو
exposure station ایستگاه هوایی
forward station ایستگاه جلو
fuelling station ایستگاه سوختگیری
ground position ایستگاه زمینی
height of site ارتفاع ایستگاه
climatological station ایستگاه هواشناسی
air way station ایستگاه کنترل
ambulance station ایستگاه امبولانس
base end station ایستگاه عقب
broadcast station ایستگاه فرستنده
cabstand ایستگاه درشکه
broadcasting station ایستگاه رادیو
bus bay ایستگاه اتوبوس
bus terminal ایستگاه اتوبوس
known datum point ایستگاه معلوم
substation ایستگاه فرعی
substation خرده ایستگاه
tide station ایستگاه جزر و مد
traverse station ایستگاه پیمایش
upper terminal ایستگاه کوهستانی
wireless station ایستگاه بی سیم
tracking station ایستگاه ردیابی
tracking stations ایستگاه ردیابی
station house ایستگاه کلانتری
railway station ایستگاه قطار
loading station ایستگاه بارگیری
master station شاه ایستگاه
master station ایستگاه اصلی
orienting station ایستگاه توجیه
reading station ایستگاه خواندن
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
relay station ایستگاه رله
relay station ایستگاه واسطه
remote station ایستگاه دوردست
slave station ایستگاه فرعی
space platform ایستگاه فضایی
stand بساط ایستگاه
stopped ایستگاه نقطه
weather stations ایستگاه هواشناسی
weather station ایستگاه هواشناسی
terminuses ایستگاه نهایی
terminus ایستگاه نهایی
clients ایستگاه پردازشگر
client ایستگاه پردازشگر
stopping ایستگاه نقطه
stops ایستگاه نقطه
power stations ایستگاه مولدنیرو
workstation ایستگاه کاری
workstations ایستگاه کاری
bus stop ایستگاه اتوبوس
bus stops ایستگاه اتوبوس
police station ایستگاه پلیس
police stations ایستگاه پلیس
stop ایستگاه نقطه
space stations ایستگاه فضایی
station master رئیس ایستگاه
space station ایستگاه فضایی
wayside ایستگاه فرعی
stationmaster رئیس ایستگاه
power station ایستگاه مولدنیرو
stationmasters رئیس ایستگاه
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
professional workstation ایستگاه کار حرفهای
Where is the bus stop? ایستگاه اتوبوس کجاست؟
pr etrol filling station ایستگاه پمپ بنزین
net control ایستگاه کنترل شبکه
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
alert station ایستگاه اماده باش
How many stops are there to ... ? چند ایستگاه تا ... هست؟
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station house ایستگاه راه اهن
stationed ایستگاه اتوبوس وغیره
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
trig point ایستگاه مثلث بندی
remote station ایستگاه راه دور
remote station ایستگاه دور دست
way station ایستگاه رله مخابراتی
stations ایستگاه اتوبوس وغیره
rawinsonde ایستگاه راوین سوند
rain gauge station ایستگاه باران سنجی
railway station ایستگاه راه اهن
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
stops متوقف کردن ایستگاه
alert station ایستگاه اعلام خطر
lay-bys جایگاه ایست ایستگاه
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
exposure station ایستگاه عکاسی هوایی
lay by جایگاه ایست ایستگاه
stop متوقف کردن ایستگاه
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
base line end station ایستگاه انتهایی خط مبنا
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
courier transfer station ایستگاه تعویض پیک
weather station ایستگاه هوا شناسی
firehouse ایستگاه اتش نشانی
stopped متوقف کردن ایستگاه
stopping متوقف کردن ایستگاه
fire stations ایستگاه اتش نشانی
lay-by جایگاه ایست ایستگاه
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
weather stations ایستگاه هوا شناسی
fire station ایستگاه اتش نشانی
We rushed ( hurried ) back to the train station. با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
service stations ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
platform سکوی ایستگاه راه آهن
service station ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
uplink خط ارسال از ایستگاه زمینی به ماهواره
International Space Station [ISS] ایستگاه فضایی بین المللی
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
Where is the nearest underground station? نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
track [American E] سکوی ایستگاه راه آهن
How far is the bus stop ? تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
relay ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
high frequency radio station ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
client based application برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
central railway station ایستگاه مرکزی راه اهن
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
relay ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relays ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relayed ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
forward air control post ایستگاه کنترل هوایی جلو
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
relays ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relayed ایستگاه واسطه مخابراتی رله
outstation ایستگاه خارج از شهر ایستگاههای حومه
stuck beacon ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
in the centre near the railway station در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
depots ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
depot ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
to pull out از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
screening elevation زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
secondary وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
stations وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
homing station ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
Take me to the main railway station! مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
Drop me off in front of the train station! من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
I want to leave the car in the railway station من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
radials شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
radial شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
stationed وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
Last stop. All out. آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
accomodation train راه آهنی که در ایستگاه های مختلف توقف میکند
r method روش ارسال پیامی که در ان ایستگاه گیرنده بایستی رسیدبدهد
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
remoter ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remotest ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
freddie اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
concentrator گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
multifunction ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
remote ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
diskless workstation ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com