Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
power station
ایستگاه مولدنیرو
power stations
ایستگاه مولدنیرو
Other Matches
power plants
نیروگاه موتور مولدنیرو
power plant
نیروگاه موتور مولدنیرو
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
stations
ایستگاه
site
ایستگاه
sited
ایستگاه
sites
ایستگاه
stand
ایستگاه
stationed
ایستگاه
station
ایستگاه
remote station
ایستگاه دوردست
relay station
ایستگاه واسطه
wayside
ایستگاه فرعی
space station
ایستگاه فضایی
space stations
ایستگاه فضایی
relay station
ایستگاه رله
fuelling station
ایستگاه سوختگیری
ground position
ایستگاه زمینی
slave station
ایستگاه فرعی
weather stations
ایستگاه هواشناسی
forward station
ایستگاه جلو
clients
ایستگاه پردازشگر
terminus
ایستگاه نهایی
exposure station
ایستگاه هوایی
terminuses
ایستگاه نهایی
station house
ایستگاه کلانتری
weather station
ایستگاه هواشناسی
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
space platform
ایستگاه فضایی
reading station
ایستگاه خواندن
station master
رئیس ایستگاه
stationmaster
رئیس ایستگاه
air way station
ایستگاه کنترل
bus terminal
ایستگاه اتوبوس
loading station
ایستگاه بارگیری
bus bay
ایستگاه اتوبوس
orienting station
ایستگاه توجیه
broadcasting station
ایستگاه رادیو
base end station
ایستگاه عقب
ambulance station
ایستگاه امبولانس
cabstand
ایستگاه درشکه
master station
ایستگاه اصلی
control station
ایستگاه کنترل
stationmasters
رئیس ایستگاه
control cubicle
ایستگاه فرمان
height of site
ارتفاع ایستگاه
coast station
ایستگاه ساحلی
climatological station
ایستگاه هواشناسی
known datum point
ایستگاه معلوم
master station
شاه ایستگاه
broadcast station
ایستگاه فرستنده
client
ایستگاه پردازشگر
stop
ایستگاه نقطه
REQUEST STOP
ایستگاه درخواستی
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
railway station
ایستگاه قطار
bus stop
ایستگاه اتوبوس
bus stops
ایستگاه اتوبوس
stopped
ایستگاه نقطه
stopping
ایستگاه نقطه
police station
ایستگاه پلیس
police stations
ایستگاه پلیس
substation
ایستگاه فرعی
upper terminal
ایستگاه کوهستانی
stops
ایستگاه نقطه
traverse station
ایستگاه پیمایش
tide station
ایستگاه جزر و مد
workstation
ایستگاه کاری
workstations
ایستگاه کاری
substation
خرده ایستگاه
wireless station
ایستگاه بی سیم
tracking station
ایستگاه ردیابی
stand
بساط ایستگاه
tracking stations
ایستگاه ردیابی
rawinsonde
ایستگاه راوین سوند
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
railway station
ایستگاه راه اهن
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
station house
ایستگاه راه اهن
rain gauge station
ایستگاه باران سنجی
remote station
ایستگاه راه دور
Where is the bus stop?
ایستگاه اتوبوس کجاست؟
net control
ایستگاه کنترل شبکه
professional workstation
ایستگاه کار حرفهای
pr etrol filling station
ایستگاه پمپ بنزین
How many stops are there to ... ?
چند ایستگاه تا ... هست؟
pumping station
ایستگاه تلمبه زنی
way station
ایستگاه رله مخابراتی
remote station
ایستگاه دور دست
meteorological datum plane
ایستگاه مبنای هواسنجی
trig point
ایستگاه مثلث بندی
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
firehouse
ایستگاه اتش نشانی
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
cleaning station
ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
alert station
ایستگاه اماده باش
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
base line end station
ایستگاه انتهایی خط مبنا
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
alert station
ایستگاه اعلام خطر
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
lay-bys
جایگاه ایست ایستگاه
lay-by
جایگاه ایست ایستگاه
lay by
جایگاه ایست ایستگاه
weather station
ایستگاه هوا شناسی
fire stations
ایستگاه اتش نشانی
stationed
ایستگاه اتوبوس وغیره
fire station
ایستگاه اتش نشانی
clearing station
ایستگاه تخلیه بیماران
stopped
متوقف کردن ایستگاه
stop
متوقف کردن ایستگاه
courier transfer station
ایستگاه تعویض پیک
stopping
متوقف کردن ایستگاه
stops
متوقف کردن ایستگاه
exposure station
ایستگاه عکاسی هوایی
transit station
ایستگاه عبوری راه اهن
relay
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
track
[American E]
سکوی ایستگاه راه آهن
uplink
خط ارسال از ایستگاه زمینی به ماهواره
platform
سکوی ایستگاه راه آهن
International Space Station
[ISS]
ایستگاه فضایی بین المللی
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
relayed
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relayed
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relays
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relays
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
service stations
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
Is the next station ... ?
آیا ایستگاه بعدی ... است؟
Where is the nearest underground station?
نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
Where's the railway station?
ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station
به طرف ایستگاه راه آهن
How far is the bus stop ?
تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
We rushed ( hurried ) back to the train station.
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
service station
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
relay
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
floating mark
نقاط ایستگاه برجسته بینی
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
client based application
برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
serivce station
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
high frequency radio station
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
consolidating station
ایستگاه تکمیل کننده بار
forward air control post
ایستگاه کنترل هوایی جلو
radio range station
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
in the centre near the railway station
در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
secondary
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
depots
ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
depot
ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
screening elevation
زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
to pull out
از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
outstation
ایستگاه خارج از شهر ایستگاههای حومه
stuck beacon
ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
station
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
I want to leave the car in the railway station
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
I want to get off at St. Paul's.
من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
stations
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
stationed
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
Take me to the main railway station!
مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
radial
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
radials
شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
homing station
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
r method
روش ارسال پیامی که در ان ایستگاه گیرنده بایستی رسیدبدهد
freddie
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
multifunction
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
gauging station
ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
accomodation train
راه آهنی که در ایستگاه های مختلف توقف میکند
remotest
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
concentrator
گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
remote
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remoter
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
diskless workstation
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
radio range
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
combine
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
combines
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
access control
بایت اولیه Token که حق دستیابی ایستگاه را به شبکه نشان میدهد
broadcast
تصویر ویدیویی یا سیگنالی که مشابه نمونه آن در ایستگاه تلویزونی است
broadcasts
تصویر ویدیویی یا سیگنالی که مشابه نمونه آن در ایستگاه تلویزونی است
combining
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
agents
برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
shunting station
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
agent
برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
homing adaptor
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
Which bus do I take to Victoria Station?
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com