Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
service station
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
service stations
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
Other Matches
pr etrol filling station
ایستگاه پمپ بنزین
serivce station
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
gasoline
سوخت موتورهای بنزینی بنزین موتور بنزین
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell
مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
string
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
storm bird
بنزین
motor sprit
بنزین
benzine
بنزین
gasolene
بنزین
fuels
بنزین
gases
بنزین
fueled
بنزین
fuel
بنزین
gassed
بنزین
gas
بنزین
gasses
بنزین
petrol
بنزین
fuelled
بنزین
fuelling
بنزین
gasoline
بنزین
benzole
بنزین
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
gassed
بنزین گازمعده
gasoline can
قوطی بنزین
gasses
بنزین گازمعده
gases
بنزین گازمعده
gasoline drum
بشکه بنزین
gasoline barrel
بشکه بنزین
gas tank
پودر بنزین
gas tank
بخار بنزین
gasoline consumption
مصرف بنزین
petrol pipe
لوله بنزین
petrol filter
صافی بنزین
Premium gas
بنزین سوپر
petrol container
فرف بنزین
filling stations
پمپ بنزین
gas station
پمپ بنزین
light gasolin
بنزین سبک
premium grade petrol
بنزین سوپر
high grade petrol
بنزین سوپر
gasolinic
وابسته به بنزین
gas
بنزین گازمعده
gasoline electric
بنزین الکتریکی
gasoline dump
باک بنزین
gas stations
پمپ بنزین
phenyl
اصل بنزین
petrol pump
تلمبه بنزین
gas injection
تزریق بنزین
petrol can
باک بنزین
gas injection
پاشش بنزین
aviation gasoline
بنزین هواپیما
filling station
پمپ بنزین
gas pump
پمپ بنزین
gas level
سطح بنزین
fuel filter
صافی بنزین
petrol tank
مخزن بنزین
fuel pump
پمپ بنزین
gas storage
مخزن بنزین
gas inlet valve needle
ژیگلور بنزین
gas recovery
بازیابی بنزین
naphtha
بنزین سنگین
petrol pump
پمپ بنزین
gas pump
تلمبه بنزین
avgas
بنزین هواپیما
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
storm bird
بنزین ریختن ماشین
petrol feed pump
پمپ تغذیه بنزین
petrol injection pump
پمپ تزریق بنزین
gasoline gels
بنزین تغلیظ شده
gas air mixture
مخلوط بنزین و هوا
gas form natrural gas
بنزین از گاز طبیعی
gasoline brick
بنزین بااکتان بالا
unleaded petrol
بنزین بدون سرب
gas synthesis
ترکیب مصنوعی بنزین
I've run out of petrol.
بنزین تمام کردم.
gasholders
محل نگهداری بنزین
gasholder
محل نگهداری بنزین
gasoline brick
بنزین خوش سوز
gas inlet valve needle
سوزن شیرورودی بنزین
gasoline dump
مخزن موقتی بنزین
petrol
بنزین گیری کردن
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
Where is the neareset petrol station?
نزدیکترین پمپ بنزین کجاست؟
petrol gage
دستگاه اندازه گیری بنزین
gas form natrural gas
بنزین حاصله از گاز طبیعی
benzoline
بنزین خام یاپالوده نشده
gas saving
صرفه جویی در مصرف بنزین
class iii supplies
اماد طبقه 3 بنزین و موادروغنی وسوختی
gas level gauge
دستگاه اندازه گیری سطح بنزین
The gas station is nearby .
پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
They were falling over one another to get petrol(gasoline).
برای خرید بنزین سرودست می شکستند
mpg
مخفف مسافت طی شده با یک گالن بنزین
throttling
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
Gasoline is volatile .
بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
throttles
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
high octane
دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
throttled
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
contraband of war
قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
napalms
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalm
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
sites
ایستگاه
site
ایستگاه
stand
ایستگاه
sited
ایستگاه
station
ایستگاه
stationed
ایستگاه
stations
ایستگاه
best economy mixture
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
benzene
هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
control station
ایستگاه کنترل
control cubicle
ایستگاه فرمان
coast station
ایستگاه ساحلی
cabstand
ایستگاه درشکه
climatological station
ایستگاه هواشناسی
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
exposure station
ایستگاه هوایی
fuelling station
ایستگاه سوختگیری
forward station
ایستگاه جلو
broadcasting station
ایستگاه رادیو
police station
ایستگاه پلیس
police stations
ایستگاه پلیس
bus terminal
ایستگاه اتوبوس
bus bay
ایستگاه اتوبوس
wayside
ایستگاه فرعی
weather stations
ایستگاه هواشناسی
weather station
ایستگاه هواشناسی
terminuses
ایستگاه نهایی
terminus
ایستگاه نهایی
clients
ایستگاه پردازشگر
power stations
ایستگاه مولدنیرو
power station
ایستگاه مولدنیرو
workstations
ایستگاه کاری
workstation
ایستگاه کاری
space station
ایستگاه فضایی
space stations
ایستگاه فضایی
broadcast station
ایستگاه فرستنده
client
ایستگاه پردازشگر
stops
ایستگاه نقطه
stopping
ایستگاه نقطه
stopped
ایستگاه نقطه
base end station
ایستگاه عقب
stop
ایستگاه نقطه
ambulance station
ایستگاه امبولانس
air way station
ایستگاه کنترل
stationmasters
رئیس ایستگاه
stationmaster
رئیس ایستگاه
station master
رئیس ایستگاه
stand
بساط ایستگاه
reading station
ایستگاه خواندن
tide station
ایستگاه جزر و مد
height of site
ارتفاع ایستگاه
ground position
ایستگاه زمینی
traverse station
ایستگاه پیمایش
master station
ایستگاه اصلی
upper terminal
ایستگاه کوهستانی
wireless station
ایستگاه بی سیم
tracking station
ایستگاه ردیابی
tracking stations
ایستگاه ردیابی
known datum point
ایستگاه معلوم
substation
خرده ایستگاه
relay station
ایستگاه رله
relay station
ایستگاه واسطه
remote station
ایستگاه دوردست
slave station
ایستگاه فرعی
space platform
ایستگاه فضایی
station house
ایستگاه کلانتری
orienting station
ایستگاه توجیه
master station
شاه ایستگاه
substation
ایستگاه فرعی
loading station
ایستگاه بارگیری
railway station
ایستگاه قطار
bus stops
ایستگاه اتوبوس
bus stop
ایستگاه اتوبوس
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
REQUEST STOP
ایستگاه درخواستی
gum
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com