Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 107 (6 milliseconds)
English	Persian
belief	ایمان گمان
Other Matches
trust	ایمان
believers	با ایمان
believer	با ایمان
unbelievin	بی ایمان
credo	ایمان
credos	ایمان
faithless	بی ایمان
unbelieving	بی ایمان
faith	ایمان
faiths	ایمان
unbelievers	بی ایمان
belief	ایمان
unbeliever	بی ایمان
disbeliever	بی ایمان
trusted	ایمان
trusts	ایمان
infidels	بی ایمان
infidel	بی ایمان
unfaithful	نقض ایمان
unfaith	نقض ایمان
born-again	ایمان بازیافته
the faithful	ایمان داران
misbelieve	نا ایمان شدن
profess	ابراز ایمان کردن
believes	ایمان اوردن اعتقادداشتن
professes	ابراز ایمان کردن
believed	ایمان اوردن اعتقادداشتن
professing	ابراز ایمان کردن
believe	ایمان اوردن اعتقادداشتن
self doubt	عدم ایمان بنفس
I believe in God.	من به خدا ایمان دارم.
nulifidian	ادم بی دین و بی ایمان
to believe in a person	بکسی ایمان اوردن
faithfulness	خوش عهدی ایمان
effective faith	ایمان توام باعمل
troth	براستی از روی ایمان
impressions	گمان
impression	گمان
surmised	گمان
they suspect him of lying	گمان
surmising	گمان
surmise	گمان
surmises	گمان
guesses	گمان
conjecture	گمان
guess	گمان
guessed	گمان
opinion	گمان
opinions	گمان
ideas	گمان
idea	گمان
assumption	گمان
thought	گمان
thoughts	گمان
supposable	گمان کردن
trusting	نیک گمان
wis	گمان کردن
i suppose so	گمان میکنم
i do not think so	گمان نمیکنم
aim	گمان جهت
suppose	گمان کردن
supposes	گمان کردن
supposing	گمان کردن
reckon	گمان کردن
aims	گمان جهت
reckoned	گمان کردن
suspects	گمان کردن
suspecting	گمان کردن
suspect	گمان کردن
reckons	گمان کردن
thinks	گمان کردن
think	گمان کردن
believes	گمان داشتن
believed	گمان داشتن
estimation	حدس گمان
aimed	گمان جهت
doubt	گمان دودلی
doubted	گمان دودلی
dubitation	گمان شک داشتن
dubitate	گمان چیزنامعلوم
doubting	گمان دودلی
doubts	گمان دودلی
conjecture	گمان بردن
suppositions	گمان پندار
believe	گمان داشتن
supposition	گمان پندار
estimations	حدس گمان
to believe wrong	اشتباه گمان کردن
surmising	گمان بردن حدس
to think ill of any one	نسبت به کسی بد گمان
surmise	گمان بردن حدس
surmised	گمان بردن حدس
surmises	گمان بردن حدس
i have a hunch that	سخت گمان دارم که
think well of	خوش گمان بودن به
outguess	در حدس و گمان برتری داشتن بر
open hearted	راست باز خوش گمان
i suspect him to be a liar	گمان میکنم دروغگو باشد
hunch player	شرطبند از روی حدس و گمان
i shoudel hardly think so	گمان نمیکنم اینطور باشد
to think well of a person	درباره کسی خوش گمان بودن
bark up the wrong tree <idiom>	[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
solifidian	کسیکه معتقد است که ایمان تنهامایه رستگاری است
Santa Claus	شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
venriloquism	سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
pale face	سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com